برای مدیری که ماندگار شد
اگر کمی منصف باشیم باید بدانیم لیاقت برخی از افراد شخصی است و ربطی به خانواده ندارد هر چند که آیت الله هاشمی رفسنجانی هم انسان بزرگواری است اما محسن هاشمی کسی بود که درد مردم را در حمل و نقل حس کرد و به پیش تاخت.
به نقل از وبلاگ زینب کریمیان: سال 81 وقتی اولین حوزه خبری را از رئیس تحویل گرفتم و به اتاق خبر ایرنا ، استان تهران آمدم،همه گفتند: بیچاره شدی . مترو تهران . محسن هاشمی . پسر هاشمی رفسنجانی . عمرا اهل مصاحبه نیست . بعد از ماهها موفق شدم با زد و بند از او وقت مصاحبه بگیریم. از چند روز قبل برای این مصاحبه آمده شدم تمامی اطلاعات مترو را بارها و بارها مرور کردم ، چون شنیده بودم به شدت آدم رکی است. که تو ضایع کردن حرف اول رو میزنه. خلاصه با ترس و لرز به محل مصاحبه در خیابان میرعماد رفتم. آقای خمیه کبود مسئول دفترش با روی گشاده با من برخورد کرد و طبق روال عادی همه روسای 10 دقیقه ای معطلش شدم. به اتاق دعوت شدم و برای نخستین محسن هاشمی پسر آیت الله هاشمی رفسنجانی را از نزدیک دیدم. کت و شلوار تیرهای به تن کرده بود و عکس پدرش بر روی دیوار خودنمایی میکرد. روبرویش نشستم و اوهم با یک ظرف از میوههای خشک در جلویش شروع به پاسخ دادن به سئوالاتم کرد و از میوههای خشکش خورد بدون تعارف به من! بعد از پایان مصاحبه هم گفت هم سئوالاتت و از رو خوندی . فایده نداشت. صورت گر گرفت و برای فرار رو به جلو گفتم ،شما هم همه میوههای خشک و خوردی . خیلی راحت گفت: دوست داشتم و من دست از پا درازتر از مصاحبه بیرون آدمدم. از اون روز به بعد و با کش رفتن کارت ویزیتش مجبور شد تمام تلفنهایم را پاسخ بگوید و پای ثابت مصاحبههای محسن هاشمی شدم اما اوج قدرت فرزند آیت الله هاشمی را در قطع صدای دستگاههای ترجمه در هتل استقلال و همزمان با حضور مدیران عامل متروی جهان دیدم. همزمان با سخنرانی محسن هاشمی دستگاههای ترجمه قطع و صدای اعتراض نمایندگان کشورهای دنیا به فریاد بلند شد. او برای آرامش جلسه به چند زبان زنده دنیا اعم از انگلیسی، فرانسه، چینی و آلمانی هر جملهاش را ترجمه کرد و ما به افتخار ایرانی بودنمان باد به غبغب انداختم و کلی کیفور شدیم که بله ما ایرانیها همچین آدمهایی هستیم اما به عنوان یکی از قدیمیترن خبرنگارهای شهری نتوانستم جلوی حیرت را بعد از سالها هم بگیرم. در کل محسن هاشمی در عملکرد موفق مترو نقش کلیدی داشت و اگر ارابه آهنی این روزها میتازد به دلیل وجود او بود و لاغیر. گاهی باید بپذیریم که شرایط سیاسی سبب از دست رفتن مدیرانی میشود که لیاقت مدیریت را با تمام وجود دارند و تنها به دلیل تفاوت افکاری آنها را کنار میزنیم تا عذاب مردمی بیشتر شود. از این دست مسائل درماههای گذشته بسیار بیشتر شده تا جایی که تمامی نهادهای مردمی اعم از حوزه رسانه تا نهادهای مردمی تبدیل به فضای معامله سیاسی شده است. اگر کمی منصف باشیم باید بدانیم لیاقت برخی از افراد شخصی است و ربطی به خانواده ندارد هر چند که آیت الله هاشمی رفسنجانی هم انسان بزرگواری است اما محسن هاشمی کسی بود که درد مردم را در حمل و نقل حس کرد و به پیش تاخت. حال آقای محسن هاشمی، ارابه آهنی هر چه در چنته دارد از شما دارد و شما بخندید تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
دیدگاه تان را بنویسید