موسیمانه؛ یک آفریقایی در جایی اشتباهی
موسیمانه؛ یک آفریقایی در جایی اشتباهی

افشین خماند-مثل جادوگری میمانست که در قبیلهای غریبه ساکن شده باشد
آن جادوگری که در میان مردمان خودش ارجی دارد و قربی، لابد لحظات معجزه واری داشته، بیمارانی را شفا داده، مردم میشناسندش، به او اعتماد دارند
… اما در جایی دور از قبیله، هیچ کس هیچ گذشتهای از او را در خاطر ندارد، معجزهای، شفایی، شناسی، اعتمادی…دریغ از یک شانس برای اقتدار پیشینی، او در میان مردمی که پیش از این حتی نامش را نشنیده بودند، باید برای کسب اعتماد میجنگید
همه عمر کوتاه موسیمانه در استقلال به همین گذشت؛ جنگ برای کسب مشروعیت، برای اعتماد و حتی احترام
او کالایش گذشته ای بود که اینجا خریدار نداشت
سابقه فوتبالیش، مربیگریش و حتی کشورش برای فوتبال ایران ابهت خلق نمیکرد
او همه تلاشش را کرد که این گذشته را به مشتریان بی علاقه بفروشد
نمیشد که نشد
او از جایگاه بالایی صحبت می کرد که به رسمیت شناخته نمیشد
برای همین همیشه عصبی بود، با همه دعوا داشت با مدیر، با بازیکن با خبرنگار
موسیمانه راه های دیگر کسب اعتماد و مشروعیت را هم نتوانست تجربه کند:مثل نتیجه گرفتن
در نهایت او مردی بود که گذشته اش را جایی آورد که خیلی راحت از آن گذشتند
دیدگاه تان را بنویسید