شباهتها و تفاوتهاي دو ديكتاتور مخلوع
معمر قذافي برخلاف صدامحسين اساسا با حزب و حزببازي ميانهاي نداشت و لذا اينك ليبي يك حزب منسجم مخالف مانند حزب بعث را ندارد
تهران امروز: هر دو جان بر سر قدرت طلبي گذاشتند. آنها با توهم قدرت زندگي كردند يكي ميگفت شاه جهان عرب و ديگري هم بعدها به سمت رهبري آفريقا تغيير مسير داد فضاي نمايشگاه مطبوعات امسال اين اجازه را داد تا با جعفر قناد باشي، كارشناس مسائل آفريقا و جهان اسلام به گفتوگو بنشينيم. گفتوگويي مفصل كه قرار بود در مورد شباهتها و تفاوتهاي دو ديكتاتور عراق و ليبي باشد اما دامنه بحث، جنگ نرم جوزف ناي و موارد قدرت در ساختار كشورها، توطئههاي انگليس در عرصههاي منطقهاي و جهاني، اختلافافكني انگليس ميان ايران و عراق در ايجاد جنگ و اختلافافكني ميان ايران و تركيه در سالهاي گذشته را در بر گرفت. آن چه در زير ميآيد حاصل گفتوگو با جعفر قناد باشي در زمينه شباهتها و تفاوتهاي قذافي و صدام است. عملكرد ديكتاتورهاي عراق و ليبي از مناظر مختلفي قابل بررسي است. به نظر شما مهمترين وجوه شباهت اين دو ديكتاتور در چيست؟ در مورد شباهتها مطالبي بيان شده است.حتي ديدم الجزاير برنامهاي را در اين زمينه داشت. البته به نظر من تفاوتها مهمتر است چرا كه نگاهي به آينده دارد. اولين شباهت اين دو ديكتاتور در آن است كه هر دوي آنها چپ گرا بودند. هر دو متمايل به شوروي بودند و حتي ساختار سلاحهاي آنها هم روسي بود. اما در مواضعي كه اتخاذ ميكردند هرگز مواضعي از آن دست كه در كوبا و كره شمالي ميديديم به چشم نميخورد. شباهت ديگر آن بود كه هم در عراق صدام، ما شاهد اصول حزب بعث با مولفههاي وحدت، سوسياليست و عربيت هستيم. در ليبي هم همين را ميبينيم. لذا ميتوان گفت كه در امور داخلي آنها شبيه به هم عمل ميكردند. علاوه بر اين نبود حزب و پارلمانتاريسم و همچنين ساختار توتاليتر را در هر دو كشور ما شاهد هستيم. شباهت ديگر آنها در شيوههاي رفتاري شخصي آنها بود. قذافي و صدام هر دو مرد استثناها بودند. علاوه بر اين هم صدام و هم قذافي در سركوب مخافلين به شدت عمل ميكردند. نكته ديگر آن است كه هر دو به شدت در مورد فلسطين تند صحبت ميكردند اما در عمل هيچ گاه ما شاهد عملكرد قوي و موثر در زمينه فلسطين از اين دو نبوديم. نكته ديگر در مورد نگاه آنها به مذهب است. اين دو رهبر در زمينه مذهب به شدت سركوبگر بودند. در ليبي ما فرقه سنوسي را داريم. براي مثال عمر مختار خود عالم فرقه سنوسي بود. حتي ادريس هم شاه نبوده و به دروغ به او شاه ميگويند بلكه او از علماي سنوسيه بوده است و ميبينم كه قذافي به شدت آنها را سركوب ميكند.در اين ميان بايد به اين نكته هم اشاره كرد كه اين دو رهبر در جنگ با دشمن هم هيچگاه فكر نميكردند كه مردم با آنها نباشند و لذا هر دو جان بر سر قدرت طلبي گذاشتند. آنها با توهم قدرت زندگي كردند. يكي ميگفت شاه جهان عرب و ديگري هم بعدها به سمت رهبري آفريقا تغيير مسير داد. آخرين نكته آن است كه هر دوي آنها در كشتن دو رهبر بزرگ مذهبي دست داشتند؛ صدام محمد باقر صدر را شهيد كرد و قذافي هم در محروم كردن مسلمانان از امام موسي صدر نقش ايفا كرد. من سر كلاس آيتالله محمدباقر صدر در دانشگاه تربيت مدرس ميرفتم. محمد باقر صدر كسي بود كه داشت يكي از بزرگترين مشكلات بزرگ علمي و فلسفي را حل ميكرد. به واقع وي تنها يك مرجع حوزوي نبود بلكه در علوم ديگر نيز تبحر داشت. در اين جا اين سوال پيش ميآيد. حسني مبارك بحث كنارهگيري از قدرت را راحت پذيرفت و به اين مشكلات دچار نشد اما ميبينيم قدافي به زعم خود مقاومت ميكند و به اين سرنوشت دچار ميشود. ببينيد اولا مبارك با ميل خود اين كار را نكرد. ثانيا در ليبي يك اشتباه صورت گرفت كه در مصر به وجود نيامد. انقلابيون در ليبي از پايتخت اعتراضات را شروع نكردند آنها از بنغازي با فاصله 1000 كيلومتر اعتراضات را شروع كردند. حال آنكه در مصر از قاهره اين انقلاب شكل گرفت. ضمن اينكه در ليبي ناتو وارد عمل شد. اين امر باعث شد تا روند انقلاب به تاخير افتد. چرا كه به دليل ورود نيرويهاي خارجي مردم به مواضع خود شك ميكنند. در ليبي هم به علت حضور ناتو و خارجيهااين بحث مطرح شد كه احتمالا دست خارجيها در كار است. بهطور كلي زماني كه نيروي خارجي وارد عمل ميشود، برخي از انقلابيون به مواضع خود شك ميكنند. اما اگر ناتو وارد نميشد شايد اين انقلاب به ثمر نميرسيد؟ نه اينطور نيست. ببينيد در تاريخ 17 فوريه انقلاب ليبي شروع شد و يك ماه بعد ناتو وارد شد. در اين فاصله قذافي كوشيد تا تانكها را به سمت بنغازي روانه كند. در اين فاصله فرمانده نيروهاي هوايي به انقلابيون پيوست. همچنين مردم زاغهها را باز كردند و مسلح شدند. علاوه بر اين خلبانهايي كه قرار بود بنغازي را بمباران كنند هم در مالت نشستند و از اين كار امتناع كردند. به اعتقاد من اگر ناتو وارد كار نميشد اين انقلاب با هزينه كمتري به پيروزي ميرسيد. همانطور كه گفتم زماني كه نيروي خارجي وارد عمل ميشود مردم به شك ميافتند. خاصه آنكه سابقه استعماري هم داشته باشند. شباهتهاي اين دو رهبر را گفتيد. چه تفاوتهايي را ميتوان در رفتار و عملكرد اين دو رهبر مورد ملاحظه قرار داد؟ بينيد صدام در عراق چند چيز را از خود بهجا گذاشت كه خوشبختانه قذافي آنها را از خود بهجا نگذاشته است كه اين مولفهها بهنفع مردم ليبي ميباشد. يكي ارتش منظم تحت نظر حزب بعث بود كه قذافي اين ارتش را از خود بهجا نگذاشت. در عراق اشغالگران به عمد اين ارتش را منحل كردند و هنوز هم شاهد انفجار در عراق هستيم و حدود 8 سال است كه عراق نا آرام است. مولفه ديگر حزب بعث در عراق بود. معمر قذافي اساسا با حزب و حزببازي ميانهاي نداشت و لذا اينك ليبي يك حزب منسجم مخالف مانند حزب بعث را ندارد.نكته ديگر كه ميتوان بر شمرد جنگهايي است كه صدام با همسايگان خود شروع كرد و ميراث شومي را براي خود بهجا گذاشت. حال آنكه قذافي از بعد همسايهها مشكلات جدي ندارد و در مرزهاي خود شاهد خصومت نيست.
دیدگاه تان را بنویسید