واکنش عراقچی به زیاده خواهی ویتکاف
در این چارچوب، پیشنهاد مطرح شده از سوی «ویتکاف» مشاور فعلی ترامپ در امور ایران، که گفته میشود شامل محدودیتهای شدیدتر بر برنامه هستهای ایران در ازای برخی امتیازات اقتصادی مشروط است، به وضوح با خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران در تضاد قرار دارد. این پیشنهاد نهتنها محدودیتهای فنی بیشتری را به ایران تحمیل میکند، بلکه فاقد سازوکارهای قابلاعتماد برای تضمین منافع اقتصادی تهران است.

تحولات اخیر در حوزه دیپلماسی هستهای میان ایران و آمریکا، بار دیگر گمانهزنیها درباره امکان رسیدن به توافق جدیدی را تقویت کرده است. رسانههای غربی گزارش دادهاند که گفتوگوها به صورت ترکیبی از ارتباطات مستقیم و غیرمستقیم در جریان است و این مسأله بیانگر تمایل ضمنی واشنگتن به تعامل با تهران، هرچند با شروط خاص است. بااینحال، محتوای برخی پیشنهادها و مواضع ضدونقیض مقامات آمریکایی نشان میدهد که مسیر توافق نهتنها ساده نیست، بلکه با مفاهیم مبهم و انتظاراتی فراتر از واقعیت نیز همراه است.
پیشنهاد ویتکاف: لغو تحریمها در ازای برچیدن برنامه هستهای
بنابر گزارش برخی منابع غربی، ویتکاف، نماینده ارشد دولت آمریکا در مذاکرات هستهای، در چارچوب گفتوگوهای اخیر پیشنهادی به تهران ارائه داده است که به موجب آن، ایران در صورت برچیدن برنامه هستهای خود، میتواند به لغو تحریمهای اقتصادی دست یابد.
نکته قابلتوجه در این پیشنهاد آن است که آمریکا آمادگی دارد به ایران اجازه دهد تا اورانیوم مورد نیاز خود را از بازارهای جهانی از جمله مستقیما از آمریکا خریداری کند.
این پیشنهاد که به نوعی بازتولید ایدههای قدیمی دولت اوباما به شکلی رادیکالتر است، بر پایه این فرض طراحی شده که ایران حاضر خواهد بود فناوری بومی غنیسازی را کنار بگذارد و به جای آن، به واردات اورانیوم غنیشده روی آورد. این در حالی است که چنین خواستهای از نظر فنی، راهبردی و حتی حقوقی، فاصلهای بعید با چارچوبهای مورد قبول ایران دارد.
تهران همواره تأکید کرده که حفظ چرخه بومی سوخت هستهای، یک حق مسلم و جزو اصول راهبردی جمهوری اسلامی است. پیشنهاد ویتکاف همچنین نشان میدهد که ایالات متحده به دنبال انتقال ایران از جایگاه یک کشور دارای توانمندی مستقل هستهای به کشوری واردکننده انرژی هستهای است؛ سناریویی که از نگاه تهران، نهتنها ناقض استقلال ملی، بلکه عامل تضعیف قدرت بازدارندگی نیز بهشمار میرود.
ترامپ؛ انعطاف تاکتیکی یا فقدان تصمیم استراتژیک؟
در سوی دیگر ماجرا، روزنامه والاستریت ژورنال گزارش داده است که دونالد ترامپ، رئیسجمهور پیشین آمریکا، هنوز درباره اینکه آیا به ایران اجازه حفظ سطحی از غنیسازی اورانیوم را بدهد یا نه، تصمیم نهایی اتخاذ نکرده است. این گزارش از یکسو نشاندهنده تردید ترامپ در تکرار سیاستهای دوره نخست خود (فشار حداکثری بدون انعطاف) است و از سوی دیگر، احتمال تغییر راهبرد در دولت دوم احتمالی او را تقویت میکند.
ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق برجام خارج شد و به جای آن راهبرد «فشار حداکثری» را پی گرفت. اما این راهبرد نهتنها نتوانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند، بلکه به گسترش آن نیز منجر شد. اکنون به نظر میرسد ترامپ - با درک ناکامی سیاست پیشین - به دنبال سازوکاری متفاوت است که در آن توافق با ایران از موضع قدرت آمریکا، اما بدون الزام به بازگشت کامل به برجام، قابل تحقق باشد.
این عدم قطعیت در تصمیمگیری، خود نشانهای از چندپارگی در ساختار فکری سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران است. ترامپ از یکسو میخواهد برجام را میراثی متعلق به اوباما بداند و آن را رد کند و از سوی دیگر، به دنبال نوعی مدیریت بحران است که به تنشزدایی بدون پرداخت هزینه سیاسی بینجامد.
ابهام ساختاری در مفهوم «برچیدن برنامه هستهای»
درحالیکه برخی گزارشها از تمایل دولت ایالات متحده برای دستیابی به توافقی تازه با ایران حکایت دارد، اما یکی از مهمترین موانع پیشروی مذاکرات، ابهام ساختاری در تعبیر واشنگتن از مفهوم «برچیدن برنامه هستهای ایران» است؛ مفهومی که تاکنون تعریف دقیق، حقوقی یا فنی از آن ارائه نشده و همین مسأله، فضای مذاکرات را با سردرگمی روبهرو کرده است. بررسیهای رسانهای و کارشناسی نشان میدهد که «برچیدن» میتواند طیف وسیعی از اقدامات را شامل شود؛ از جمله توقف غنیسازی در سطوح بالا (بالاتر از ۳.۶۷ درصد)، تعطیلی کامل سایتهایی مانند فردو و نطنز، انتقال سانتریفیوژها یا ذخایر اورانیوم غنیشده به خارج از کشور، پذیرش بازرسیهای گستردهتر و دائمی فراتر از الزامات NPT و پادمان.
بااینحال، عدم ارائه تعریفی شفاف از سوی واشنگتن نشان میدهد که مقامات آمریکایی همچنان در حال آزمودن حدود و انعطافپذیری طرف ایرانی هستند. این رویکرد نهتنها فاقد شفافیت راهبردی است، بلکه موجب میشود روند گفتوگوها از مسیر توافق روشن و متقن، به بازی تفسیرها و برداشتهای متناقض کشیده شود؛ مسألهای که در تجربه برجام نیز آثار منفی خود را بر جای گذاشته بود. در چنین فضایی، مقامات ایران بار دیگر بر خطوط قرمز قطعی جمهوری اسلامی ایران تأکید کردهاند؛ از جمله حفظ حق غنیسازی در خاک کشور، عدم بازگشت به وضعیت پیشابرجام، لغو واقعی و قابل راستیآزمایی تحریمها و مهمتر از همه، رد کامل هرگونه طرحی که به دنبال برچیدن زیرساختهای هستهای باشد. تقوی استاد دانشگاه در اینباره می گوید: «برچیدن برنامه هستهای ایران، خط قرمز قطعی نظام است و هیچکس در ایران، چه در سطح سیاسی و چه فنی، آمادگی پذیرش آن را ندارد. این برنامه حاصل سالها تلاش بومی و راهبردی است و امنیت ملی کشور به آن گره خورده است.» در مجموع، به نظر میرسد تا زمانی که ایالات متحده در تعریف مفاهیم کلیدی چون «برچیدن» به شفافیت نرسد و با واقعیتهای سیاسی و فنی ایران کنار نیاید، چشمانداز توافقی پایدار همچنان مبهم باقی خواهد ماند.
حفظ حق غنیسازی بهعنوان یک اصل بنیادین
در جریان تحولات اخیر پیرامون مذاکرات هستهای میان ایران و ایالات متحده، موضع جمهوری اسلامی ایران بار دیگر بر اصولی استوار شده که بهعنوان خطوط قرمز غیرقابل عبور در سیاست خارجی تهران تعریف میشوند. این خطوط قرمز در پی تجربه توافق برجام و بدعهدی طرفهای غربی، اکنون با صراحت بیشتری در ادبیات دیپلماتیک و راهبردی جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود. نخستین و مهمترین اصل در مواضع ایران، حفظ حق غنیسازی در خاک کشور و با فناوری بومی است. جمهوری اسلامی ایران همواره تأکید کرده که غنیسازی اورانیوم، حقی مشروع ذیل معاهده NPT است و محدودسازی یا حذف این توانمندی به معنای نقض حاکمیت ملی و عقبنشینی از پیشرفتهای علمی خواهد بود. این اصل در تقابل کامل با برخی پیشنهادات غربی است که خواهان تعلیق یا تعطیلی بخشهایی از چرخه سوخت هستهای ایران هستند.
عدم بازگشت به وضعیت پیشابرجام
خط قرمز دیگر ایران، عدم بازگشت به وضعیت پیشابرجام است. این بدان معناست که ایران، توافقی را که صرفا تعهدات یکجانبه از سوی تهران و وعدههای مبهم از سوی غرب باشد، نمیپذیرد. تجربه خروج یکجانبه آمریکا از برجام و بیعملی اروپا در تأمین منافع اقتصادی وعده داده شده، باعث شده تا ایران نپذیرد که بار دیگر وارد توافقی شود که فاقد سازوکارهای اجرایی الزامآور برای طرفهای غربی باشد.
لغو واقعی، کامل و قابل راستیآزمایی تحریمها
از منظر اقتصادی، ایران خواهان لغو واقعی، کامل و قابل راستیآزمایی تمامی تحریمهاست؛ نه صرفا تعلیق یا وعده به کاهش فشارها. تحریمهایی که تحت عناوین مختلف از جمله تروریسم، حقوق بشر یا برنامه موشکی وضع شدهاند، در عمل به ابزار فشار چندلایه علیه ایران بدل شدهاند. از همین رو، ایران خواهان تضمینهایی حقوقی و عملی است که بازگشتناپذیری لغو تحریمها را تضمین کند.
پیشنهاد ویتکاف در تضاد با اصول ایران
در این چارچوب، پیشنهاد مطرح شده از سوی «ویتکاف» مشاور فعلی ترامپ در امور ایران، که گفته میشود شامل محدودیتهای شدیدتر بر برنامه هستهای ایران در ازای برخی امتیازات اقتصادی مشروط است، به وضوح با خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران در تضاد قرار دارد. این پیشنهاد نهتنها محدودیتهای فنی بیشتری را به ایران تحمیل میکند، بلکه فاقد سازوکارهای قابلاعتماد برای تضمین منافع اقتصادی تهران است.
تجربه برجام، درسی راهبردی برای ایران
ایران تجربه برجام را به دقت در محاسبات خود وارد کرده و با درک عمیقتری از سازوکارهای قدرت در غرب، اکنون به دنبال ضمانتهای جدیتر، پایدارتر و چندلایهتر است. تهران میداند که بدون طراحی مکانیزمهایی برای اطمینان از اجرای تعهدات طرف مقابل، هر توافق جدیدی میتواند به سرنوشتی مشابه برجام دچار شود.
خط قرمز قطعی ایران: برچیدن برنامه هستهای غیرقابل مذاکره است
در این چارچوب، باید با صراحت تأکید کرد که برچیدن برنامه هستهای یا نابودی زیرساختهای فنی ایران، خط قرمز قطعی و غیرقابلمذاکره جمهوری اسلامی ایران است. نهتنها رهبری و نهادهای تصمیمگیر، بلکه افکار عمومی و نخبگان کشور نیز این موضوع را بهمثابه مسألهای حیثیتی و راهبردی تلقی میکنند. ازاینرو، هرگونه طرح یا پیشنهادی که بر مبنای تعطیلی یا انهدام قابلیتهای هستهای ایران بنا شده باشد، بهطور قطع رد خواهد شد.
پیامدهای منطقهای و بینالمللی
باید توجه داشت که طرح چنین پیشنهادهایی، درحالیکه اسرائیل و لابیهای ضدایرانی در واشنگتن مخالف هرگونه انعطاف هستند، نشانهای از شکاف در رویکرد واشنگتن است. این شکاف میتواند برای ایران یک فرصت محسوب شود؛ بهویژه در دورهای که فضای بینالمللی به سمت چندقطبی شدن پیش میرود و توازن قدرت در حال تغییر است. از سوی دیگر، کشورهای منطقهای چون عربستان و امارات که خود وارد فاز جدیدی از تعامل با ایران شدهاند، تمایلی به تشدید دوباره بحران هستهای ندارند. این مسأله میتواند فشار مضاعفی بر واشنگتن وارد کند تا به جای طرح خواستههای حداکثری، به دنبال توافقی واقعبینانهتر باشد. در مجموع، آنچه از مواضع اخیر و گفتوگوهای غیرمستقیم برمیآید، نشانهای از تمایل واشنگتن به رسیدن به نوعی توافق با ایران است؛ اما با پیششرطهایی که هنوز شفاف، عملیاتی و منطبق بر واقعیات نیستند. پیشنهاد خرید اورانیوم از آمریکا و حذف کامل چرخه بومی، نهتنها قابلقبول نیست، بلکه با اصل توانمندی بازدارنده جمهوری اسلامی نیز در تعارض است. در این شرایط، ایران میتواند از مزیتهای راهبردی خود - شامل پیشرفتهای هستهای، وضعیت منطقهای باثباتتر و فضای بینالمللی در حال تغییر - بهرهبرداری کرده و با اتخاذ دیپلماسی فعال، مسیر گفتوگو را بر پایه اصول خود پیش ببرد. در این مسیر، شفافسازی درباره مفاهیم کلیدی نظیر «برچیدن» و «غنیسازی مجاز»، ضرورتی حیاتی برای موفقیت مذاکرات خواهد بود.
تأثیر صنعت هستهای در زندگی مردم
اگر روزگاری تنها شاخص صنعت هستهای، غنیسازی اورانیوم بود، امروز فناوری هستهای در ایران به حوزههایی وارد شده که مستقیما روی زندگی مردم اثر میگذارد. تحقق چنین امری البته مطالبه صریح رهبر انقلاب است. حضرت آیتالله العظمی خامنهای در گذشته پس از بازدید ۱/۵ ساعته از نمایشگاه دستاوردهای هستهای در عرصههای کشاورزی، پزشکی و سلامت، صنعت، محیط زیست، آب و ساخت نیروگاه؛ این صنعت «آبروبخش» را کلید پیشرفت ایران در بخشهای مختلف خواندند و خواستار ملموس شدن تأثیر پیشرفتهای هستهای بر زندگی مردم شدند. مسیر تقریبا ۲۰ساله طی شده در حوزه صنعت هستهای هم البته گواه برنامهریزی برای نمود فعالیتها بر زندگی جاری مردم است. تولید رادیوایزوتوپها برای درمان سرطان، پرتوگیری مواد غذایی برای سلامت مصرفکننده، کمک به مدیریت منابع آب با استفاده از فناوریهای نوین هستهای، فناوری پلاسما، لیزر و فناوریهای کوانتومی و شتابدهندههای صنعتی، نشان از یک بلوغ تمدنی و راهبردی در سیاستگذاری هستهای ایران دارد. این در حالی است که دستاوردهای کشور در حوزه فناوری هستهای در دو سه سال اخیر رشد شتابانی به خود گرفته است که آثار آن را میتوان در عرصههای مختلف از جمله تولید بیش از ۲۰ رادیودارو برای درمان سرطان و بیماریهای خاص مشاهده کرد. بر همین اساس محمد اسلامی نیز در اظهارنظری درباره عملکرد سازمان انرژی اتمی در سال ۱۴۰۳ بیان کرد: «در حوزه کوانتوم، سازمان انرژی اتمی ایران توانست با توجه به تسلطی که بر این فناوری دارد، به دستاوردهای چشمگیری در بخش ارتباطات، رمزنگاری، کامپیوتر و حسگرها برسد. همچنین در حوزه گداخت که منبع نوین انرژی در جهان محسوب میشود و بسیاری از کشورها در این زمینه در حال رقابت هستند صنعت هستهای ایران توانست حرکت خود را استمرار بخشد و به شکل نتیجهگرا حرکت کند.» صنعت هستهای ایران در دو دهه گذشته نهتنها توانست چرخه سوخت را به صورت کامل بومیسازی کند، بلکه عملا با تمرکز بر گسترش کاربردهای صلحآمیز، از یک توان دفاعی به یک ابزار توسعهای بدل شد. اینها دستاوردهایی هستند که نه در سکوت، بلکه در سایه شدیدترین فشارهای سیاسی، تحریمهای بانکی و حتی ترورهای هدفمند نخبگان علمی حاصل شدهاند. این اتفاق صرفا ابزار توسعه داخلی نیستند، بلکه بخشی از سرمایه نرم جمهوری اسلامی است که قدرت چانهزنی در عرصههای بینالمللی را افزایش داده و ایران را بهعنوان یک بازیگر مؤثر علمی در جهان معرفی کرده و نگرانی دشمن در همینباره است. همین واقعیت است که ایالات متحده را برای جلوگیری از پیشرفتهای صنعتی ایران به تکاپو واداشته و در آخرین مورد همزمان با روز ملی فناوری هستهای جمهوری اسلامی نیز وزارت خزانهداری آمریکا، پنج شرکت مرتبط با سازمان انرژی اتمی و شرکت فناوری سانتریفیوژی ایران را در فهرست تحریم قرار داد.
صنعت هستهای ایران، ثمرهای سترگ که نباید از دست برود
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی ایران در مسیر استقلال علمی و فناورانه گام نهاد. در این میان، صنعت هستهای از جایگاه ویژهای برخوردار شد؛ صنعتی که نهتنها نماد دانش و خوداتکایی است، بلکه جلوهای از مقاومت ملی در برابر سلطهطلبی قدرتهای جهانی محسوب میشود. این مسیر اما بیهزینه نبوده و ملت ایران برای آن خون داده است. پیش از انقلاب، برنامه هستهای ایران عمدتا وابسته به غرب، خصوصاً آمریکا و آلمان غربی بود و پس از انقلاب، این کشورها تمامی همکاریها را قطع کردند.
در دهه ۱۳۶۰، با وجود جنگ تحمیلی، ایران توانست تجهیزات باقیمانده را بازسازی کند و فعالیتهای تحقیقاتی را در مراکز مانند دانشگاه شهید بهشتی و سازمان انرژی اتمی ادامه دهد. از میانه دهه ۱۳۷۰، ایران با تکیه بر متخصصان داخلی توانست گامهای بزرگی بردارد که ساخت مراکز غنیسازی در نطنز و فردو، توسعه راکتور آب سنگین اراک، تولید سوخت هستهای بومی، گسترش چرخه سوخت، از اکتشاف اورانیوم تا بازفرآوری از آن جمله است.
با آشکار شدن پیشرفتهای ایران، دشمنیها شدت گرفت. تحریمهای شدید و گسترده از سوی آمریکا و اروپا اعمال شد. اما مهمتر از آن، اقدام به ترور دانشمندان ایرانی بود تا با ارعاب علمی، مسیر پیشرفت قطع شود. در این مسیر، ایران شهدای بزرگی را تقدیم کرده است که هرکدام ستونهای اصلی این حرکت ملی بودند. دستاوردهای صنعت هستهای ایران فراتر از غنیسازی است و در حوزههای مختلف از جمله تولید رادیوداروهای تشخیصی و درمانی برای بیماران سرطانی، پرتودهی محصولات کشاورزی برای افزایش ماندگاری، مبارزه با آفات، راهاندازی نیروگاه بوشهر و برنامهریزی برای چند نیروگاه جدید و فناوری لیزر، پلاسما، ایزوتوپهای پایدار و انرژی نوین و... توسعه یافته است.
وقتی امتیاز بزرگ میخواهی، باید امتیاز بزرگ بدهی
در سیاست بینالملل، معامله و مذاکره همواره بر پایه «داد و ستد» شکل میگیرد؛ بهویژه زمانی که صحبت از منافع حیاتی و امتیازات راهبردی به میان میآید. یکی از مهمترین پروندههایی که جمهوری اسلامی ایران طی دو دهه گذشته درگیر آن بوده، موضوع برنامه هستهای و بهطور خاص غنیسازی اورانیوم است. غرب بارها تلاش کرده در قالب مذاکرات، امتیازات بزرگی مانند تعطیلی یا برچیدن غنیسازی را از ایران مطالبه کند؛ اما پرسش بنیادین این است: در مقابل چه چیزی؟ ایران بارها اعلام کرده است که سیاست رسمیاش تعامل سازنده و مبتنی بر منطق و عزت با جهان است، اما این تعامل به معنای تسلیم در برابر زیادهخواهی نیست. اگر طرف مقابل خواهان امتیازی در سطح راهبردی است، باید در قبال آن نیز امتیازی در همان تراز و با تضمین قطعی ارائه دهد. در غیر این صورت، ایران تجربه تلخ وعدههای عمل نشده در برجام را تکرار نخواهد کرد. تجربه برجام روشن کرد که حتی با اجرای کامل تعهدات از سوی ایران، طرف غربی به تعهدات خود پایبند نماند.
آمریکا از برجام خارج شد، اروپا هم نتوانست یا نخواست کاری کند و در نهایت ایران ماند و تحریمهایی که بازگشتند. طبیعی است که هیچ کشوری، بهویژه کشوری با سابقه بدعهدیهای مکرر طرف مقابل، نمیتواند امتیاز راهبردی خود را بدون دریافت تضمین معتبر واگذار کند. غرب اگر امتیاز بزرگی درباره غنیسازی را میخواهد، باید به همان اندازه تضمینهای حقوقی، اقتصادی و سیاسی قابل اجرا و برگشتناپذیر ارائه دهد. لغو کامل تحریمها، تضمین عدم بازگشت تحریمها، پذیرش حق غنیسازی ایران در چارچوب حقوق بینالملل و دریافت راستیآزماییهای متقابل از حداقلهای چنین توافقی خواهد بود. واقعیت این است که امنیت ملی، استقلال فناوری و توان بازدارندگی قابل چانهزنی نیست. امتیاز بزرگ فقط در قبال امتیاز بزرگ داده میشود و بدون توازن در تعهدات، هیچ مذاکرهای پایدار و مؤثر نخواهد بود.
چرا نباید این سرمایه را از دست بدهیم؟
فناوری هستهای نهتنها نماد توان علمی است، بلکه بخش مهمی از بازدارندگی راهبردی کشور بهشمار میرود. وابستگی ایران به فناوری خارجی در حوزه انرژی، پزشکی، غذا و سلامت، با توسعه صنعت هستهای کاهش یافته است. صدها هزار نفر ساعت تحقیق، صدها متخصص نخبه و زیرساختهای میلیارد دلاری در این حوزه شکل گرفته است. نابود کردن یا محدودسازی این سرمایه یعنی بازگشت به نقطه صفر. خون شهدا، امنیتیترین فشارها و دههها مجاهدت جوانان ایرانی، بهای این پیشرفت است. هیچ عقل سلیمی اجازه نمیدهد چنین دستاوردی در اثر فشار یا فریب از دست برود. صنعت هستهای یک برگ راهبردی برای ایران در نظام بینالملل است. بدون آن، بسیاری از ابزارهای چانهزنی از دست میرود. این صنعت، نماد شعار «ما میتوانیم» است. توقف آن به معنی عقبنشینی از یکی از مهمترین عرصههای استقلال و خودباوری خواهد بود.
صنعت هستهای ایران، دستاوردی بینظیر است که بر پایه تلاش شبانهروزی دانشمندان، حمایت ملی و خون پاک شهدا بنا شده است. هرگونه عقبنشینی از این موضع، صرفنظر از پیامدهای علمی و فنی، به معنی فروپاشی یک هویت ملی و انقلابی است. این سرمایه، هم متعلق به نسل امروز و هم امانتی در دست ما برای آیندگان است.
وظیفه ماست که نهتنها از آن حفاظت کنیم، بلکه آن را گسترش دهیم؛ چراکه مسیر عزت، استقلال و پیشرفت، از راه علم میگذرد و صنعت هستهای، یکی از درخشانترین تجلیهای این مسیر در تاریخ جمهوری اسلامی ایران است.
صبح نو
دیدگاه تان را بنویسید