دیدار لاریجانی با پوتین نشانه چیست؟
تهران بهروشنی نشان داده که دیپلماسی را بهمثابه ابزاری برای «حفظ وضعیت پیروزمند» در میدان میبیند، نه عقبنشینی یا مصالحه تاکتیکی. در حالیکه تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و انگلیس) بار دیگر تهدید به فعالسازی «مکانیسم ماشه» کردهاند، ایران با اعزام چهرهای کهنهکار و باسابقه مانند لاریجانی به مسکو، تلاش دارد نشان دهد که دست بالا را نه در میدان، بلکه در میز مذاکره نیز در اختیار دارد.

در بحبوحه تنشهای ژئوپلیتیکی و بحرانهای چندوجهی منطقهای، سفر علی لاریجانی به مسکو، آنهم تنها چند هفته پس از سفر وزیر امور خارجه ایران، حامل پیامی چندلایه و راهبردی است؛ پیامی که فراتر از یک دیدار دیپلماتیک، حاکی از بازتنظیم صحنه بازی قدرت میان ایران، روسیه و غرب است. تهران با این سفر نهفقط به دنبال تقویت ارتباطات دوجانبه، بلکه درصدد تحکیم جایگاه خود در معادلهای پیچیده است که محور آن، تثبیت دستاوردهای جنگ اخیر و مهار فشارهای هستهای تروئیکای اروپایی است.
رویکرد تهران: دیپلماسی برای تثبیت، نه مصالحه
تهران بهروشنی نشان داده که دیپلماسی را بهمثابه ابزاری برای «حفظ وضعیت پیروزمند» در میدان میبیند، نه عقبنشینی یا مصالحه تاکتیکی. در حالیکه تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و انگلیس) بار دیگر تهدید به فعالسازی «مکانیسم ماشه» کردهاند، ایران با اعزام چهرهای کهنهکار و باسابقه مانند لاریجانی به مسکو، تلاش دارد نشان دهد که دست بالا را نه در میدان، بلکه در میز مذاکره نیز در اختیار دارد.
لاریجانی که پیشتر سالها مسئول پرونده هستهای ایران بوده، اکنون در جایگاه مشاور عالی رهبری و با تجربیات دیپلماتیک خاص خود، حامل پیامی دقیق و سطح بالا برای ولادیمیر پوتین است. این پیام، صرفاً در سطح «اطلاعرسانی» نیست، بلکه از جنس «هماهنگی راهبردی» در مواجهه با غرب است؛ بهویژه در پروندههای هستهای، غزه، و موازنه قدرت در غرب آسیا.
تهران چه میخواهد؟
مطالبات ایران از مسکو فراتر از انتظار سنتی برای حمایت لفظی در نهادهای بینالمللی است. تهران اکنون با اتکا به مقاومت مردمی و دستاوردهای میدانی، جایگاهی متمایز در معادلات ضدآمریکایی و ضدصهیونیستی پیدا کرده و این جایگاه، به باور سیاستگذاران ایرانی، برای بازیگران بزرگی چون روسیه و چین هزینه دارد.
ایران به روشنی انتظار دارد که مسکو (و بهطور موازی، پکن) بهای سقوط هژمونی آمریکا را، که تا حد زیادی به پایداری تهران در مقابل فشارهای غرب وابسته بوده، بپردازند. این هزینه نه صرفاً بهمعنای تسلیحات یا پروژههای مشترک، بلکه در قالب همراهیهای سیاسی، وتوهای راهبردی در شورای امنیت، و هماهنگی در نظم جایگزین جهانی معنا پیدا میکند. تهران میداند که در جهانی چندقطبیشونده، تنها با تثبیت پیوندهای استراتژیک، میتوان از «موضع پیروزی» سخن گفت. اینجاست که سفر لاریجانی میتواند حامل پیامی تلویحی نیز باشد: اگر روسیه مایل به برخورداری از دستاوردهای ژئوپلیتیک مقاومت ایران است، باید در سطوح بالاتر و ملموستر آن را به رسمیت بشناسد و هزینه آن را بپردازد.
منافع ملی در اولویت، نه تعهدات احساسی
در نقطه مقابل، رویکرد روسیه همواره بر مبنای «محاسبه منفعت» تعریف شده است. با اینحال، سفر لاریجانی به مسکو نشان میدهد که تهران همچنان به ظرفیت «چانهزنی راهبردی» با روسیه باور دارد و تلاش میکند با بهکارگیری دیپلماتهای غیررسمی و باسابقه، همچون لاریجانی، پیامهای سطح بالا را با لحن جدی تر و شفافتری منتقل کند.
شطرنج سیاسی، با مهرههای غیرمعمول
در نهایت، سفر علی لاریجانی را باید نه صرفاً یک دیدار نمادین، بلکه بخشی از یک حرکت پیچیده در شطرنج ژئوپلیتیک منطقه دانست. تهران با اعزام چهرهای غیررسمی اما بانفوذ، میخواهد همزمان چند پیام را به روسیه، چین، اروپا و حتی جامعه جهانی منتقل کند: ایران نهتنها میدان را واگذار نکرده، بلکه قصد دارد روایت جنگ، نظم منطقهای و حتی آینده مذاکرات هستهای را خودش بازنویسی کند.
مسکو نیز اگرچه با احتیاط خاص خود بازی میکند، اما بهخوبی میداند که بدون تهران، مسیر مقابله با هژمونی غرب لنگ میماند. از این رو، شاید اکنون زمان آن رسیده باشد که کرملین از موضع تماشاگر محتاط، به کنشگر شریک تغییر موقعیت دهد — تغییری که اگر رخ دهد، معادله قدرت در منطقه و فراتر از آن را برای مدتها بازتعریف خواهد کرد. نشانههای یک دکترین جدید دیپلماسی در تهران
آنچه امروز در رفتار ایران – بهویژه در اعزام چهرههایی مانند علی لاریجانی به مذاکرات حساس – مشهود است، تغییر تدریجی دکترین دیپلماسی به «تثبیت و چانهزنی از موضع قدرت» است. برخلاف سالهای پیش که پروندههای کلان سیاست خارجی بیشتر در مسیر گفتوگوهای رسمی و کلاسیک پیگیری میشد، اکنون شاهد ورود چهرههایی با رویکرد متفاوت به حوزه رایزنیهای بینالمللی هستیم. لاریجانی، با پیشینهای که هم در مدیریت پرونده هستهای دارد و هم در تعامل با نهادهای فکری و نخبگانی جهان، نمونهی بارز این دکترین تازه است.
این تغییر رویکرد، با درک عمیقتری از فضای پساجنگ و نظم نوظهور جهانی همراه شده است.
تهران دریافته که برای جلوگیری از تحمیل دوباره سازوکارهای غربمحور، باید قواعد بازی را خودش بنویسد، بازیگران را بشناسد و همپیمانانی نه براساس وفاداری احساسی، بلکه بر مبنای منافع مشترک و هزینه-فایده انتخاب کند.
چین و روسیه: همپیمان یا شریک مصلحتاندیش؟
تهران به خوبی میداند که روسیه و چین، با وجود اشتراکات گسترده در مخالفت با نظم آمریکامحور، همچنان بازیگرانی «مصلحتاندیش» هستند. چینیها، بهویژه در پروندههای مالی و تجاری، همواره مراقبند که به خطوط قرمز غرب نزدیک نشوند. روسها نیز در عین اعلام حمایت از تهران، بارها در شورای امنیت، در میانه بحرانهای فلسطین و لبنان، یا در توافقات پنهان با تلآویو، احتیاط و فاصلهگذاری خود را نشان دادهاند. از این منظر، تهران به دنبال «تثبیت همپیمانی سیاسی بلندمدت» نیست، بلکه تمرکز اصلی بر افزایش هزینه انفعال برای این دو قدرت است. پیام سفر لاریجانی دقیقاً همین است: اگر چین و روسیه میخواهند از فروپاشی نظم آمریکایی بهرهمند شوند، باید به حمایت عملی از بازیگرانی چون ایران – که هزینه اصلی این تقابل را میپردازند – تن بدهند.
تهران و مسکو: همگرایی در برابر تروئیکای غربی
در آستانه مذاکرات جدید ایران با تروئیکای اروپایی، نگرانی از «فعالسازی مکانیسم ماشه» جدیتر شده است. سفر لاریجانی به مسکو میتواند از دو زاویه تحلیل شود: نخست، تلاش برای همافزایی مواضع در قبال اقدامات احتمالی غرب؛ دوم، سنجش میزان تعهد واقعی روسیه در برابر تشدید فشارهای بینالمللی علیه ایران. آنچه محتمل است، نوعی «هماهنگی پیام» میان تهران و مسکو پیش از ورود به فاز جدید رویارویی دیپلماتیک با اروپا و آمریکا است.
یک توازن جدید در حال شکلگیری است
سفر غیرمنتظره لاریجانی به مسکو، اگرچه ممکن است از نظر رسانهای بیسروصدا جلوه کند، اما در عمق، بخشی از یک توازن ژئوپلیتیک تازه در منطقه و جهان است. تهران اکنون نهفقط مقاومت را با سیاست همراه کرده، بلکه با زبان منافع و با کارتهای واقعی – از میدان تا دیپلماسی – با متحدان و رقبا سخن میگوید. مسکو نیز، اگر بخواهد از فروپاشی نظم آمریکایی سودی ببرد، دیر یا زود باید انتخاب کند که آیا ایران را صرفاً یک شریک مقطعی میبیند یا بهعنوان یک ستون راهبردی در آینده نظم جهانی برآمده از بحرانها. این شطرنج، در حال ورود به مراحل پایانی نیست؛ تازه مهرهها در حال چیدمان جدیدند — و تهران، با سفر لاریجانی، نشان داد که نهتنها در بازی مانده، بلکه برخی حرکتها را خودش تعریف میکند.
دیدگاه تان را بنویسید