دوازده هزار روز یعنی چقدر؟!
۱۲ هزار روز عدد روزهایی است كه امام موسی صدر در اسارت گذرانده است؛ رهبر ایرانی شیعیان لبنان كه با دو همراهش در ۹ شهریور ۱۳۵۷ در سفری رسمی به لیبی توسط قذافی ربوده شد و تا امروز آزاد نشده است.
سایت یاران صدر: ۱۲ هزار روز یعنی ۳۳ سال. ۱۲ هزار روز یعنی عدد روزهای اسارت یك مرد. ۱۲ هزار روز یعنی عدد روزهای اسارت یك رهبر. ۱۲ هزار روز عدد روزهایی است كه امام موسی صدر در اسارت گذرانده است؛ رهبر ایرانی شیعیان لبنان كه با دو همراهش در ۹ شهریور ۱۳۵۷ در سفری رسمی به لیبی توسط قذافی ربوده شد و تا امروز آزاد نشده است. امام محرومان و بنیانگذار جنش محرومان ۱۲ هزار روز است اسیر زندان دیكتاتور لیبی است. خانواده در انتظارند. فرزندانش در غیاب پدر، بزرگ شدند. پدر و مادر شدند. مادر در حسرت دیدار او درگذشت. همسر پیر شد. محرومان در انتظارند. پیران چشم براهند تا دوباره مسیح را ببینند. جوانان در خیالشان او را نقاشی میكنند و روزی را كه بازگردد. از او میگویند و چیزهایی كه اگر او بود اتفاق نمیافتاد. جوانان منتظرند او بازگردد تا ایمان بیاورند كه میشود انسان زیست در این روزگار قحط انسانیت. منتظرند بازگردد تا مسیح را ببینند. تا ببینند چطور میشود كرامت انسان را پاسداشت. منتظرند او بازگردد تا ایمان بیاورند همه چیزهایی كه از او شنیدند واقعی است، كه چنین مردی قدم زده است در این سرزمین. در كوچه های قم، در كلاسهای دانشگاه تهران، در خیابانهای نجف، در شهرهای لبنان، در كلیسا و مسجد و دانشگاه. چطور میشود باور كرد كسی امام محرومان باشد و مرد صلح و ربوده شود و عدد روزهای اسارتش به ۱۲ هزار روز برسد؟ و این همه مدعی آزادی و انسانیت و حقوق بشر باشند و برای او كاری نكنند؟ چطور میشود باور كرد هركس كه به نام او میرسد چرتكه اش را در می آورد ببیند به كدام حساب و معیارش و منفعتش میخورد و چقدر سود نصیبش میشود اگر برگردد؟ و چون میدانند اگر او بیاید نه دیانتشان رنگی دارد و نه سیاستشان، سكوت میكنند و میگذرند. چه كسی باور میكند سید موسی صدر، مسیح لبنان، فرزند ایران ربوده شود و ۱۲ هزار روز بگذرد و او هنوز دربند باشد و ۸۳ ساله شود؟ این عدد چقدر باید بزرگ شود؟ تا كی باید هر روز عدد روزشمار اسارت او و غفلت خودمان را ببینیم و یك روز به آن اضافه كنیم؟ ارادهای، وجدانی، ایمانی نیست برای پایان دادن به این روزشمار لعنتی؟ مردی شبیه سید موسی نیست كه برای آزادی او خودش را به زحمت بیندازد؟ همانطور كه او برای آزادی دیگران دل به دریا میزد؟ او كه تا بود، اسارت و محرومیت و ظلم را تاب نمی آورد و نمیگذاشت جولان بدهد. او كه تا بود مدافع آزادی بود. چرا وقتی خبیث ترین آدمها حكم به نبودنش دادند كسی برای دفاعش به میدان نیامد؟ چرا كسی فریاد نزد؟ كاری نكرد؟ چرا حتی برای اینكه باز هم از وجودش استفاده كنند حاضر نشدند زحمت آزاد كردنش را به جان بخرند؟ گناه سید موسی صدر چیست كه ۱۲ هزار روز اسارت تاوان آن است؟ حقی از كسی ضایع كرد؟ ظلمی كرد؟ دروغی گفت؟ كسی را كشت؟ كسی را فریب داد؟ مقامی خواست برای خودش؟ خودش را به كسی تحمیل كرد؟ او كه تا بود، لبخند زد به انسانها و فروتنانه سر به زیر انداخت با آن قامت بلند و چهره مسیح گونه اش او كه تا بود، ساخت امید داد دفاع كرد آدمها را از محبت لبریز كرد به مردم جرات حرف زدن داد چرا هنوز سر بودن یا نبودنش چرتكه میاندازند؟ چرا هنوز باید جواب داد چرا كسی، گاهی، جایی از نبودنش میگوید؟ چرا هنوز و همیشه باید ثابت كرد سید موسی صدر یكی است مثل همه ما و مثل همه انسانها حق دارد آزاد باشد؟ حتی اگر پیرمرد ۸۳ سالهای باشد افتاده و بیمار كه دیگر نتواند فریاد بزند و برای ما كاری كند. حتی اگر حرفش خلاف حرف ما باشد. گناه او چیست كه ۱۲ هزار روز اسارت تاوان اوست و ۱۲ هزار روز بیخبری و انتظار مجازات آنهایی كه دوستش دارند؟ كدام اراده و ایمان و وجدانی به این روزشمار شوم پایان می دهد؟
دیدگاه تان را بنویسید