فردا؛ سالمرگ «سپهري»، «بهار» و «اقبال»
سفرهاي سهراب به غرب و شرق عالم و ديدار از رم، آتن، پاريس و قاهره، تاج محل و توكيو براي او بيشتر سلوك روحي و معنوي و سير در انفس به حساب ميآمد تا گشت و گذار و جهان ديدگي و سير در آفاق.


فارس: نخستين روز ارديبهشت كه با بزرگداشت سعدي در تقويم ثبت است، با سالمرگ سه شاعر معاصر «سهراب سپهري»، «محمدتقي بهار» و «اقبال لاهوري» نيز همراه است. سهراب سپهري پانزدهم مهرماه 1307 در كاشان متولد شد و چند ماهي پيش از كودتاي 28 مرداد، در خردادماه 1332 دوره نقاشي دانشكده هنرهاي زيبا را به پايان رسانيد؛ علاقه به شعر و نقاشي در سهراب به موازات هم رشد كرد، چنان كه پا به پاي مجموعه شعرهايي كه از او به چاپ ميرسيد، نمايشگاههاي نقاشي او هم در گوشه و كنار تهران برپا ميشد و او گاهي در كنار اين نمايشگاهها شب شعري هم ترتيب ميداد؛ تلفيق شعر و نقاشي در پرتو روح انزوايي و متمايل به گونهاي عرفان قرن بيستمي، هم به شعر او رقت احساس و نازكبيني هنرمندانهاي ميبخشيد و هم نقاشي او را به نوعي صميميت شاعرانه نزديك ميكرد. تخيل آزاد، سوررئاليسم خفيف، جستوجوي روابط متعارف اشياء و مفاهيم آميخته با خيالپردازي، از مشخصههاي آشكار شعر سپهري است. همين ويژگيهاست كه در نظر برخي وي را به تمايلات سبك هندي و قابليت مقايسه با بيدل دهلوي، شاعر عارف و خيالپرداز سده دوازدهم هند نزديك كرده است. سفرهاي سهراب به غرب و شرق عالم و ديدار از رم، آتن، پاريس و قاهره، تاج محل و توكيو براي او بيشتر سلوك روحي و معنوي و سير در انفس به حساب ميآمد تا گشت و گذار و جهان ديدگي و سير در آفاق. پيشتر از آن كه به هند و ژاپن سفر كند با فكر و انديشه بودايي و سلامت عارفانه پيشينيان آشنايي داشت، اين سفر آشنايي و علاقه او را ژرفتر كرد و در مجموع به هنر او سيرتي عارفانه و پارسايانه بخشيد. سفر به ژاپن را كه به قصد آموختن حكاكي روي چوب آغاز كرده بود، به او چيزهايي ديگر نيز آموخت؛ اين كه شعرهاي سهراب سپهري را گاهي در حال و هواي هايكو يافتهاند، اين كه سپهري به داشتههاي خود خرسند و به شهر و ديار و طبيعت رهاي اطراف شهر خود كاشان پاي بند است، هر چند اندك ميتواند نتيجه تاثير اين گونه سفرها باشد، چنان كه توجه او به طبيعت هم در نقاشي و هم در شعر نيز از اين تاثير بلكي دور نمانده است. او چشم به طبيعت داشت و از پيرامونيان خود، كه شايد تنها اندكي از آنان از صداقت و صميميت انساني بالايي برخوردار بودند، پرهيز ميكرد: به سراغ من اگر ميآييد/ نرم و آهسته بياييد، مبادا كه ترك بردارد/ چيني نازك تنهايي من. علاقه سهراب به هنر و مكتبهاي فلسفي شرق دور، معروف است. اين علاقه را وي با آگاهي توام كرده بود. او به مطالعه در فلسفه و اديان بسيار علاقمند بود. سهراب ابتدا در دهه 1330 به عنوان نقاشي نوپرداز به شهرت رسيد، كار شعر را هم از همان ايام آغاز كرده بود. نخستين مجموعه شعر او «مرگ رنگ» در سال 1330 به چاپ رسيد. «زندگي خوابها» را در سال 1332 و «آوار آفتاب» و «شرق اندوه» هر دو را به سال 1340 عرضه كرد. در اين مجموعههاي نخستين او، گهگاه طنين صداي نيما يوشيج به گوش ميرسيد؛ اما مجموعههاي بعدي؛ يعني «صداي پاي آب»، «مسافر» و به ويژه «حجم سبز» كه در سال 1346 انتشار يافت، هيچ صدايي جز صداي آشناي خود او نيست؛ هر چند برخي در واپسين شعرهاي سپهري رنگي از زبان انديشه فروغ را ديده و در نتيجه از پارهاي جهات شهرت آن دو را قابل مقايسه دانستهاند. شعر سهراب در ابتدا با انكار و انتقاد مواجه شد. شاعران و منتقدان ملتزم پيش از انقلاب، شعر و شيوه شاعري او را نكوهيدند و او را منفينگر، بيمسئوليت و رويگردان از جامعه و مردم معرفي كردند. اما سهراب بيتوجه به اين نكوهشها و جار و جنجالها به كار خود ادامه داد و سر به شعر و نقاشي خود فرود آورد. او به قضاوت ديگران كاري نداشت. گويي ميدانست روزي فرا خواهد رسيد كه شعرش قبول عام پيدا ميكند. از اين رو آرام و بيسر و صدا سر به كار خويش داشت و آنچه را كه به اشراق و ادراك هنري دريافته بود. به پرده رنگ و به واژهاي به نرمي آب و لطافت آبي آسمانها تسليم ميكرد، برترين ويژگي شعر سهراب غناي آن از نظر جوهر شعري است، چيزي كه در آثار كمتر شاعري به اين زلالي ميتوان يافت. سپهري روز اول ارديبهشت ماه 1359 در اثر ابتلاي به بيماري سرطان خون درگذشت. با آن كه شعر وي حاوي فضيلتهاي گمشده انساني بود در زمان حياتش مقبوليت عام پيدا نكرد، اما بعد از انقلاب و به ويژه از دهه 1360 به بعد گروهي از شاعران و منتقدان به شعر وي روي آوردند و بر شعرش نقد و تفسير نوشتند. ميرزا محمدتقي بهار (1266-1330 ش) انديشمند، نويسنده، محقق، روزنامهنگار، استاد دانشگاه و شاعر در مشهد متولد شد. پدر وي ملك الشعراي آستان قدس رضوي بود .بهار تحصيلات مقدماتي را نزد پدر آموخت و علوم ادبي و عربي متداول زمان خود را از استادان مشهور خراسان چون اديب نيشابوري فراگرفت. وي در نوجواني پدر خود را از دست داد و از همان موقع شعر ميسرود. بعد از مرگ پدر و به فرمان مظفرالدين شاه، لقب ملك الشعرايي آستان قدس رضوي را يافت. وي در نهضت مشروطهطلبان مجاهدتها كرد. در سال 1328 قمري هفتهنامه نوبهار را نشر داد. در سال 1333 قمري از طرف مردم مشهد به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد و رهسپار تهران گرديد و در سال 1336 قمري انجمن ادبي دانشكده را با مجله دانشكده كه منتسب به همان انجمن بود، تاسيس كرد و در همان سال به تجديد انتشار روزنامه نوبهار همت گماشت. بهار در سال 1338 قمري مديريت روزنامه ايران را كه غير رسمي بود، عهدهدار شد و از طرف مردم تهران دو بار به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب گرديد و در سال 1324 شمسي به وزارت برگزيده شد. وي در دانشكده ادبيات تهران تا پايان عمر تدريس ميكرد و در تهران وفات يافت و در گورستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. از او آثار زيادي به جا مانده است كه از آن جمله «سبك شناسي»، «تاريخ احزاب سياسي»، «مجموعه مقالات» و «ديوان اشعار» وي را در دو جلد ميتوان نام برد. علامه محمد اقبال لاهوري متولد 22 فوريه 1873 ميلادي در شهر سيالكوت از ايالت پنجاب هند و متوفي به سال 1317 هـ . ش (20 صفر 1357، 21 آوريل 1938 ميلادي)، تحصيلات خود را ابتدا، به رسم معمول زمان، با آموختن قرآن كريم در مكتبخانه شروع كرد و پس از اتمام دوره مكتبخانه وارد كالج آسيايي اسكاچ شد و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در آنجا گذرانيد. در همين ايام سرودن شعر را آغاز كرد. بعد از پايان اين دوره، در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور ثبت نام كرد و از محضر سر تامس آرنولد بهره برد. دوره فوق ليسانس اين رشته را با احراز رتبه اول در دانشگاه پنجاب به پايان رساند، موفق به دريافت يك قطعه مدال علمي گرديد، و در رشتههاي تاريخ، فلسفه، و علوم به استادي برگزيده شد. در همين حال، فراگيري زبان فارسي و عربي را نيز وجهه همت خويش قرار داد. اقبال، كه در عرصه شعر و ادب در شبه قاره از نوادر به شمار ميرود، سرودههاي خود را در خدمت بيداري و آگاهي تودهها و دميدن روح آزادي در ملل اسلامي و بيدار ساختن آنان از خواب گران قرار داد. ناله يتيم اولين اثر وي بود كه آن را در سال 1899 ميلادي در جلسه ساليانه انجمن حمايت الاسلام در لاهور خواند. سال بعد در همين انجمن منظومع ديگري را با عنوان خطاب يتيم به هلال عيد فطر قرائت كرد كه باعث شهرت وي شد. علاوه بر اين در 1901 ميلادي نخستين كتاب خود را در زمينه اقتصاد به زبان اردو تاليف كرد. سپس به توصيه سر تامس آرنولد براي ادامه تحصيلات عازم اروپا شد، و سه سال در آنجا به مطالعه و تحصيل پرداخت. در دانشگاه كمبريج در رشته فلسفه پذيرفته شد و در آنجا با پروفسور مك تيگارت، از طرفداران سرشناس هگل، پروفسور ادوارد براون و پروفسور رينولد نيكلسون، از مستشرقان بنام، آشنا شد. پس از اخذ مدرك فلسفه اخلاق از كمبريج وارد دانشگاه مونيخ در آلمان شد و رساله دكتراي خود را با عنوان «سير فلسفه در ايران» تدوين كرد، و مدتي نيز به جاي پروفسور آرنولد در دانشگاه لندن به تدريس زبان و ادبيات عرب پرداخت. اقبال از ميان متفكران غرب به آثار لاك، كانت، هگل، گوته، تولستوي، و از شرقيان به اشعار مولوي دلبستگي خاصي داشت. در ايام تحصيل در اروپا تحولات عمدهاي در وي پديدار شد؛ قبل از هر چيز، علاقهمندي بيش از حدش به زبان و ادبيات فارسي بود به گونهاي كه بعدها زبان فارسي را براي بيان آراء و افكار خود برگزيد. ديوان شعر وي به طور عمده به اين زبان تدوين گشته است. پس از آن، اقبال به تدريج از يك شاعر وطني به شاعري اسلامي ـ جهاني تحول يافت، تا جايي كه به اعتقاد بسياري از متفكران وي يكي از نخستين مناديان اتحاد بين كشورهاي اسلامي به شمار ميرود. وي در ماه اوت سال 1908 ميلادي به وطن بازگشت و رياست بخش فلسفة دانشكده دولتي لاهور را عهدهدار شد و در عين حال به امر وكالت نيز ميپرداخت. اقبال در 1926 ميلادي به عضويت مجلس قانونگذاري پنجاب انتخاب شد. منازعات و كشمكشهاي متعدد ميان مسلمانان و هندوها و عشق به آزادي وي را به شركت در فعاليتهاي سياسي علاقمند كرد تا اينكه در 1930 ميلادي، در جلسه ساليانه حزب مسلم ليگ در احمدآباد، پيشنهاد تشكيل دولت پاكستان را مطرح كرد. عشق و علاقة وافر اقبال به سرزمين، تمدن و فرهنگ اسلامي ايران در تمامي آثار و سرودههاي وي هويداست، عشقي نشات گرفته از مايه هاي ايمان ديني؛ تا بدانجا كه تهران را امالقراي دوم جهان اسلام ميدانست. عليمحمد نقوي نويسنده و متفكر معاصر شبه قاره، در كتاب ايدئولوژي انقلابي اقبال، اقبال را معمار تجديد بناي تفكر اسلامي و طراح نهضت ضد غربزدگي و منادي شعار بازگشت به قرآن و بازگشت به خويش در جهان اسلام ميداند. وي ميگويد: هدف اقبال با تكيه بر مذهب و به طور اخص اسلام، تبديل آن از صورت يك عقيده شخصي، انگيزة روحي، و نظام اخلاقي كه تنها در قالب رابطه دروني فرد با خدا مطرح ميگردد، به يك "ايدئولوژي" است كه تمامي ابعاد وجودي انسان، اجتماع، و حيات مادي و معنوي را در بر دارد. اقبال در سال 1317 هجري شمسي بدورد حيات گفت.
دیدگاه تان را بنویسید