چگونه مرکز مطالعات هاروارد به دانشگاه امام صادق(ع) تبدیل شد/ وقتی دختران در دانشگاه امام صادق(ع) بیحجاب بودند +تصاویر
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی(قدسسره) در ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در روستای کن -که در حال حاضر بخشی از شهر تهران است- به دنیا آمد.


آیت الله محمدرضا مهدوی کنی(قدسسره) در ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ در روستای کن -که در حال حاضر بخشی از شهر تهران است- به دنیا آمد. آیت الله مهدوی کنی(قدسسره) با ورود به حوزه علمیه و آشنایی با دیدگاههای حضرت امام خمینی(ره) و مشاهده ظلم و ستمی که در حق اسلام، علما و مردم میشود، روش سیاسی حضرت امام خمینی(ره) را به عنوان شیوهای که میتواند باعث احیای تشیّع گردد، برگزیدند. اولین دستگیری ایشان در ۱۸ سالگی (۱۳۲۸ شمسی) در اردستان بود که به شکنجه، تبعید و زندانیشدن ایشان و بعضی از طلاب و مبلّغان همراه منجر شد. با رسیدن این خبر به قم، مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی به نخستوزیر وقت (اقبال) اعتراض نموده و عنوان کردند که چرا فرزندان مرا زدهاید و دستگیر کردهاید. ایشان در داخل حوزه علمیه فعالیت سیاسی خود را شروع کردند. از جمله فعالیتهای مهم ایشان عضویت در مجمعی سیاسی بود که افرادی چون آیات و حجج اسلام سعادتپرور (پهلوانی)، محمدی گیلانی، محفوظی، خادمی اصفهانی، شمس، سمندری، جنیدی، حاج شیخ عباس ورامینی و... در آن حضور داشتند. فعالیتهای آیت الله مهدوی کنی(قدسسره) در مسجد جلیلی، جنبههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشته است. اصرار معظمله بر طرح دیدگاههای حضرت امام(ره) و فعالیتهای سیاسی ایشان منجر شد که پس از چندین بار دستگیری و بازداشت کوتاه مدت، هجوم به منزل و ایجاد محدودیت برای سخنرانی، منبر و تدریس، نهایتاً در رمضان سال ۱۳۵۳ شمسی ایشان بازداشت و به بوکان تبعید شوند. در ادامه، آیت الله مهدوی کنی(قدسسره) پس از روشنشدن نقش ایشان در پرونده دیگری که از پرونده عمومی طرفداری از حضرت امام(ره) سنگینتر بود، از بوکان به مهاباد و سپس به تهران اعزام میشوند و در کمیته مشترک ضد خرابکاری و ساواک مورد بازجویی و شکنجههای جسمی و روحی قرار میگیرند. بخشی از اتهاماتی که ساواک به ایشان وارد نمود، ارتباط با مبارزان ضد رژیم شاه و کمک مالی به خانواده زندانیان بود. معظمله به چهار سال زندان محکوم میشوند که پس از دو سال و همراه با فضای سیاسی سال ۵۵ به همراه برخی دیگر از زندانیان سیاسی آزاد میشوند. پس از انقلاب اسلامی ایران نیز ایشان به عنوان یک روحانی فعال نقش برجستهای در آموزش و گسترش فرهنگ اسلامی داشتند و در کنار فعالیت سیاسی به فعالیت فرهنگی وآموزشی نیز پرداختند و از این رو دانشگاه امام صادق(ع) با همت ایشان، رهبر معظم انقلاب و چند نفر از روحانیون و شخصیتهای برجسته در محل مطالعات مدیریت دانشگاه هاروارد آمریکا تاسیس میشود. کتاب خاطرات آیت الله مهدوی کنی(قدسسره) -که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است- بیانگر نکات بسیار ارزشمندی از فعالیتهای انقلابیون و بویژه فعالیت سیاسی فرهنگی آیت الله مهدی کنی در دوران انقلاب و دوران پس از انقلاب است. در ادامه بخشی از خاطرات ایشان درباره چگونگی تاسیس این دانشگاه به نقل از کتاب خاطراتشان نقل میشود: قبل از انقلاب نقشه تاسیس دانشگاه امام صادق ریخته شد ما قبل از انقلاب با دوستانی که در انقلاب بودند؛ مانند مرحوم شهید مطهری، مرحوم شهید باهنر و شهید بهشتی به فکر تاسیس یک دانشگاه اسلامی بودیم. تاسیس چنین دانشگاه اسلامی ضروری به نظر می رسید، اساسنامهی آن هم قبل از انقلاب تدوین شده بود، منتها رژیم پهلوی اجازه نمیداد که ما دانشگاه تاسیس کنیم. ما حتی در زندان هم که بودیم اندیشه تشکیل دانشگاه را داشتیم. چون میدیدیم بچههایی که به دانشگاه میروند، از آنجا که محیط اکثر دانشگاهها اسلامی نبود، بسیاری از آنها منحرف میشدند، لذا فکر میکردیم اگر دانشگاهی درست کنیم که اسلامی باشد کار اساسی انجام دادهایم.

دو سه سال بعد از انقلاب، که تا اندازهای بحران کاسته شد، و گرفتاریهای ما نیز کمتر شد، دوستان به فکر افتادند که این ایدهای که قبل از انقلاب داشتیم عملی شود. لذا هیئت موسس و هیئت امنایی برای جامعه تشکیل شد. تا آنجا که یادم میاید آیت الله منتظری، آیت الله مشکینی، آیت الله امینی، آیت الله امام کاشانی، بنده و مقام معظم رهبری از آغاز در جریان کار بودیم. بعدها آیت الله یزدی از طرف ایشان در جلسات شرکت میکردند. اینها معممین بودند که موسسین بودند. عدهای هم دوستان غیر معمم بودند که بعضی از آنها دانشگاهی و بعضیها غیر دانشگاهی بودند؛ برای مثال آقای دکتر اسرافیلیان بودند که دانشگاهی بودند. آقایان دیگری هم بودند؛ مثل آقای نوید، آقای خانیان و آقای معینی. این چند نفر هم از غیر معممین بودند که جزو موسسین بودند.

مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای مصلحت دیدند تا زمان اصلاح اساسنامه و تعیین هیئت امنای جدید، جریان کارهای جامعه با نظر حقیر انجام گیرد و در واقع من به عنوان جانشین هیئت امنا با تعیین هیئت مدیرهای مرکب از بعضی از اعضای امنا و جز آنان؛ مسئولیت اداری جامعه را عهدهدار شویم. کلمه جامعه الامام صادق (ع) را توضیح بدهم؛ گرچه «جامعه» در اصطلاح جدید عربی به معناین دانشگاه است و عربها دانشگاه را «جامعه» و دانشکده را «کلیه» مینامند. ولی ما از کلمه جامعه، تنها آن معنای عربی را قصد نداشتیم بلکه معنایی ترتیبی، تبلیغی و اقتصادی که واحدهای اقتصادی آن به عنوان پشتوانه مالی در جهت تامین هزینههای سنگین دانشگاه و کارهای فرهنگی باشد و مقصود از اقتصادی انتفاعی نیست، بلکه مجموعهای که بتواند برای کارهای علمی و فرهنگی جذب منافع درآمد بکند و درواقع جامعه امام الصادق(ع) مجموعهی آن بود که در اساسنامه آن، کارهایی نظیر تاسیس رادیو، تلویزیون، اعزام مبلغین به خارج و برنامههای گستردهی فرهنگی و ترویجی و تبلیغی پیش بینی شده بود. محل دانشگاه امام صادق (ع) پس از آنکه هیئت امنای دانشگاه امام صادق(ع) تعیین شدند، من در آن زمان، از کارهای سیاسی و اجرایی رسمی تقریبا کنار رفتم، پیشنهاد دادند که بنده مسئولیت دانشگاه را بپذیرم و در درواقع خادم اینجا باشم. اولین محلی که برای دانشگاه در نظر گرفته بودند همان زمین چهار راه ولی عصر طالقانی بود. چنان که گفتم این زمین را سه نفر از دوستان که الان قید حیات هستند و جزو هیئت امنا و هیئت مدیره هستند اهدا کرده بودند با تفاوت سهامی که داشتند. این زمین حدود ده هزار متر بود که پیش از انقلاب سفارت افغانستان در آنجا دایر بود و آن را ظاهرا 50 میلیون تومان خریدند.

از قرار مسموع این زمین را گروه ضاله برای کارهای خودشان میخواستند بخرند. اشرف پهلوی هم میخواست برای کارهای خودش بخرد که دوستان ما پیش بینی کردند و بیشتر برای جلوگیری از مفاسد آنها و دهن کجی به آنها، آمدند و خریدند. بنا بود که ما این زمین را به عنوان محل دانشگاه مورد بهرهبرداری قرار دهیم. ولی دوستانی مانند مرحوب بهشتی اظهار نظر کردند و گفتند گرچه اینجا دانشگاه تهران است و از این نظر برای دانشگاه مناسب باشد، ولی این زمین برای تاسیس یک دانشگاه اسلامی آبرومند و معتبر، کوچک است. این حرف درستی بود زیرا ما می خواستیم دانشگاهی مانند جامعه الازهر مصر تاسیس کنیم. قهرا ما آنجا را نپسندیدیم و گفتیم اینجا را ممکن است برای منافع اقتصادی درآمد بگذاریم. محل کنونی دانشگاه امام صادق (ع) را برخی دوستان پیدا کردند که قبلا مرکز مطالعات مدیریت بود. البته دولتی نبود و هیئت امنا داشت. آن هم قبل از انقلاب، که برادر شاه ریاست عالیه هیئت امنا را داشت و امثال دکتر اقبال و لاجوردی از اعضای هیئت امنای آن بودند. آنها اینجا را تاسیس کرده بودند و زمینهای اینجا را خریده بودند. اسناد اینجا نشان میدهد که دکتر اقبال از درآمد شرکت نفت اینجا هزینه کرده است. طبق اسناد موجود اینجا برای تربیت مدیران سطح بالایی تاسیس شده بود.

مرحوم شهید تندگویان هم از فارغ التحصیلان همین دانشکدهی مدیریت بود. آقای مهندس بوشهری هم از شاگردان همین دانشکده میباشد، البته یک دوره مدیریت یک ساله یا دوساله میگذراندند. درسهای دیگرشان را جای دیگر فرا میگرفتند. این مرکز وابسته به دانشگاه هاروارد آمریکا و رئیس آن هم یک آمریکایی بود. توضیح: در سال ۱۳۵1 (اکتوبر 1972)، مرکز مطالعات مديريت ایران وابسته به دانشگاه هاروارد آمريکا، توسط شاه مخلوع محمدرضا پهلوی و همسرش فرح دیبا در همين محل افتتاح شد. این مرکز فقط شامل دورههای يک يا دو ساله مدیریت بود و برای تربيت مديران سطح بالا تأسيس شده بود و نام پل مدیریت به همین دلیل بر این منطقه مانده است. غلامرضا پهلوی برادر شاه رياست عاليه هيأت امنا را بر عهده داشت و افرادی چون منوچهر اقبال و حبیبالله لاجوردی (از چهرههای نزديک به دربار) عضو هيأت امنای اين مرکز بودهاند.
دیدگاه تان را بنویسید