زنی که دو بار از شوهرش طلاق گرفت!
زن سالخورده که 20 سال پیش از شوهرش طلاق گرفته بود، درپی اتفاق جدیدی ناچار شد با مراجعه به دادگاه خانواده، دوباره طلاق بگیرد.
در سالهای تنهاییاش یکی از آشنایان مردی را به او معرفی کرد که میگفت تاجر است و وضع مالی خوبی دارد. با آنکه مرد مورد نظر 5 سالی از او کوچکتر بود، همه اعضای خانواده به این وصلت رضایت دادند و منیژه خانم برای بار دوم به عقد مردی درآمد که در همان سالهای نخست زندگی را به کامش تلخ کرد. او نه تاجر بود و نه برای دومین بار تجدید فراش کرده بود. او مردی خلافکار با چند ازدواج و طلاق بود که تریاک میکشید و شغل درست و حسابی نداشت. حتی به بهانههای مختلف از منیژه پول میگرفت و چند وقت یکبار غیبش میزد. در روزهایی هم که در خانه بود با بچهها و نوهها سازش نداشت و به آنها توهین میکرد. در سال سوم ازدواجشان دعوا و بحث دیگر همنشین دائمی خانه آنها شده بود. اما منیژه خانم میسوخت و میساخت و البته دلش نمیخواست با طلاق گرفتن مایه سرافکندگی بچهها و نوههایش شود. با همه این مشکلات یک روز شوهرش رفت و دیگر برنگشت. دو سه سالی که گذشت راهی دادگاه خانواده شد و بعد از ماهها دوندگی مدارک لازم را تهیه کرد و به طور غیابی طلاق گرفت. از روزی که منیژه خانم طلاق گرفته بود تا روزی که به شعبه 244 دادگاه خانواده مراجعه کرد، 20 سالی گذشته بود. در این سالها هیچ خبری از شوهرش نداشت، انگار آب شده و رفته بود توزمین. تا اینکه سه سال پیش پدرش درگذشت و ارث خوبی به او رسید که توانست یک آپارتمان بزرگ برای خودش بخرد. اما چند ماه بعد که تصمیم داشت برای دیدن دخترش از کشور خارج شود متوجه شد ممنوع الخروج شده است. وقتی پیگیری کرد باخبر شد شوهر سابقش بعد از 17 سال آفتابی شده و با تنظیم پرونده واخواهی حکم طلاق غیابی را باطل کرده است.
قاضی تک تک ورقهای دادخواست زن را مطالعه کرد و با توجه به مدارک موجود به منشیاش دستور داد نامهای برای معرفی او آماده کنند تا برای ثبت طلاق اقدام شود. منیژه خانم تشکر کرد و خارج شد. نزدیک در خروجی روی نیمکت نشست تا راننده تاکسی برسد. در مدت انتظار، سالهای گذشته زندگیاش را مثل یک فیلم در ذهنش مرور کرد. دلش برای نوههایش تنگ شده بود. هر چند چشمانش خیلی خوب نمیدیدند، اما دوست داشت زودتر به دیدن آنها برود.
دیدگاه تان را بنویسید