هنرمند انقلاب و نهضت بیانیه!
ته ته ماجرا در چنین اتفاقاتی وعده ساخت یک اثر دندان شکن یا اثری در پاسخ به فلان اتفاق یا یک فیلم است. آرشیو خبرگزاری ها پر است از مصاحبه هایی که می گویند باید ساخته شود و می سازیم و... اما زمان که می گذرد معلوم می شود غبار فراموشی از کل سیستم مدیریت فرهنگی کشور قدرت بیشتری دارد.
گروه فرهنگی فردا- محمد مهدی شیخ صراف؛ روز هنر انقلاب اسلامی به برکت خون سید شهیدان اهل قلم در تقویم ماندگار شده است. فروردین هر سال می آید، می رود و جماعتی هم به صحبت در این مقال می نشینند و مراسمی برگزار می شود و باز هیچ چیز تغییر نمی کند. باز سر بزنگاه یا اتفاق مهمی که می رسد به همت فلان روابط عمومی و به دستور فلان آقای مدیر و از جیب بیت المال یک عده دور هم جمع می شوند، حرف می زنند، سخنرانی می کنند، مصاحبه می کنند و گزارشش به جایی که باید، ارسال می شود و خلاص!
اما به همان یک سال گذشته از مراسم قبلی تا کنون که نگاه می کنیم دریغ از یک اثر هنری ماندگار که لااقل برای ثبت هنری اتفاقات یک اتفاق یا دوره خاص خلق شده باشد. شخصیت های تاریخی و قهرمان های ملی را فعلا کنار می گذاریم و با هم کلید واژه ها را مرور می کنیم، بیداری اسلامی، داعش، بحرین، سوریه، یمن، شهدای مرزهای شرقی، انرژی هسته ای، فتنه 88، توهین به پیامبر، راهیان نور و حتی همین راهپیمایی عظیم اربعین حسینی و موضوع اجتماعی مثل حجاب.... برای کدامشان اثر هنری ماندگار در سطح قابل قبول به اندازه انگشتان یک دست خلق شده است؟ همه هنرها هم قبول است سینما، کتاب، تجسمی و... تنها شعر و ادبیات و البته هنر کاریکاتور ماست که کارنامه قابل دفاع دارد که در جای خودش قابل بررسی است. اما به جایش تا دلتان بخواهد و تجمع و بیانیه داریم!
بیانیه اصولا متعلق به کسانی است که باید حرف بزنند. بیانیه جزو امور رایج اهل سیاست، جمعیت ها، تشکل ها، احزاب، اصناف و... نهایتا من ژورنالیست است که حرفمان را بلدیم تنها از راه به زبان آوردن مستقیم و نگارش متن همان حرفها بیان کنیم نه هنرمندی که از ابتدا بنا بوده به زبان هنر حرفش را بزند. اثری خلق کند در جمع مخاطبی اثری عمیق تر از خواندن چهارخط شعار نوشته شده روی یک کاغذ ایجاد کند. واقعا خنده دار نیست؟! فلان جماعت فیلم ساز توهین به پیامبر را محکوم کنند ولی هیچ کدام نه در کارنامه آثارشان نه ادای دین یا احترامی به رسول اکرم و جود داشته باشد و نه با گذشت چند سال از آن محکوم کردن هیچ کدام در هیچ فیلمی کاری برای پیامبرشان نمی کنند! این مضحک نیست که جماعتی به همراه رئیس سازمان مربوطه که متولی دولتی آن هنر هم هست بروند برای کمک به مردم غزه خون اهدا کنند و جلوی دوربین های رسانه ها عکس یادگاری بگیرند و اما دریغ از یک فیلم کوتاه از کل این جماعت و مجموعه تابعه همان آقای رئیس برای همان مردم مظلوم غزه. ته ته ماجرا در چنین اتفاقاتی وعده ساخت یک اثر دندان شکن یا اثری در پاسخ به فلان اتفاق یا یک فیلم است. آرشیو خبرگزاری ها پر است از مصاحبه هایی که می گویند باید ساخته شود و می سازیم و... اما زمان که می گذرد معلوم می شود غبار فراموشی از کل سیستم مدیریت فرهنگی کشور قدرت بیشتری دارد.
بیانیه و کار نمادین کردن وصله ناجور هنرمند انقلاب اسلامی است. نه اینکه هنرمند نباید اعلام موضع کند که همیشه باید در صف اول هم باشد. در راهپیمایی روز قدس و 22 بهمن کنار مردمش باشد و با حضور در مراسم و مناسک مذهبی و سنتی خود را با جامعه همسان بدارد. بازتاب رسانه ای هم که از بدیهیات است. اما آیا وظیفه اصلی او ریختن همین اعتقاد در ظرف هنر نیست؟ مگر نه اینکه هیچ اندیشه ای اگر در قالب هنر نگنجد ماندنی نیست؟ پس تکلیف اندیشه و حرف حساب انقلاب اسلامی چه می شود؟
مراسم های تقدیر و تشکر و دیدن لبخند از آنهایی که بار همه کم کاریها را با جهادشان به دوش می کشند تنها دل خوشی است. اما این یکی هم گذشت، تا مراسم و همایش های سال بعد: خداحافظ هنرانقلاب اسلامی!
دیدگاه تان را بنویسید