مصر و روسیه، آغازی بر روابط پایدار و همه جانبه
پورعمده ترین چالش افزایش روابط همه جانبه مصر و روسیه، نقش امریکا و اسرائیل است. در این حال آنها با همه امکانات خود تلاش خواهند کرد با تطمیع، دادن امتیازهای مختلف و گاه تهدید مصر، جلوی افزایش روابط مصر و روسیه را بگیرند. روسیه و فتح سنگر دوم در خاورمیانه در سال 1972، یک سال قبل از جنگ اکتبر 73، انورسادات در چارچوب استراتژی نزدیک شدن به غرب، 17 هزار مستشار روسی را ظرف یک هفته از مصر اخراج کرد .قبل از آن در 15 ماه مه 1971، وی چهره های نیرومند طرفدار شوروی و در راس آنها، علی صبری، نایب رئیس جمهوری و شعراوی جمعه، وزیر کشور را بازداشت کرده بود. اما در تلاش های اخیر دو کشور احتمال بازگشت روابط مصر و روسیه وجود دارد. نوشتار زیر به این موضوع می پردازد. نگاهی به گذشته رویکرد روسیه به مصر و خاورمیانه گذشته روابط مصر و روسیه را می توان به دو دوره متمایز قبل و بعد از سرنگونی شوروی تقسیم کرد.دوره قبل از سرنگونی شوروی، تحت تاثیر جنگ سرد قرار داشت. و دوره بعد از فروپاشی شوروی با شکل گیری روسیه جدید همراه بود. این دو دوره از نظر کمی و کیفی با هم متفاوت هستند. در دوره شوروی، روسیه به دلیل مجاورت مصر در دریای سرخ و کانال سوئز، ارتباط بین دریای مدیترانه و اقیانوس هند و مجموعه خط ارتباطی از جنوب اروپا و اقیانوس هند به شمال آفریقا و بویژه شمال شرق آفریقا، به این کشور توجه می کرد. در این دوره شاهد تغییراتی در نگاه شوروی به شاخ آفریقا، شمال و شمال شرق این قاره به ویژه مصر بودیم. از این منظر، این مناطق حوزه بسیار استراتژیکی بود و مسکو سرمایه گذاری های سنگینی در این منطقه کرد. در همین راستا با تحولات درونی در مصر، روسها موفق شدند که موقعیت خود را در مصر تثبیت و در بخش های نظامی و اقتصادی، چون ساخت سد آسوان بر روی نیل (که پروژه سنگین آن دوران بود و به عنوان پروژه ای موفق مطرح شد)، کار کنند. بعد از مرگ ناصر و روی کارآمدن انورسادات، فضای مصر به سمت غرب و توسعه مناسبات با کشورهای غربی پیش رفت. در این زمان نفوذ روسیه در مصر کمتر شد و نگاه مسکو بیشتر به سمت لیبی و الجزایر در شمال آفریقا، و سوریه و عراق در خاورمیانه معطوف شد. در دوره بعد از فروپاشی شوروی، روسیه جدید در دوران حکومت یلتسین تلاش کرد حضور خود را در خاورمیانه بیشتر در سایه همکاری با امریکا تداوم بخشد. چنانچه مشارکت روسیه در کمیته چهار جانبه به اصلاح صلح خاورمیانه ( که بیشتر جنبه نمادین پیدا کرد و در عمل نتوانست نه بر رفتار فلسطینی ها و نه بر رفتار رژیم تل آویو تاثیر گذار باشد) نیز زیر سایه سیاست های امریکایی ها در منطقه خاورمیانه قرار گرفت. در ادامه حضور کمرنگ روس ها در معادلات منطقه راهبردی خاورمیانه حتی در دوره نخست وزیری پریماکوف (معمار سیاست خارومیانه ای روسیه در اواخر دهه 90 میلادی) نیز کاری از پیش نبرد. البته مسکو تلاش می کرد روابط خود را با الجزایر، لیبی و تا حدی هم عراق قبل از صدام تقویت کند، اما نفوذ و حضور گذشته را نداشت. نقطه اوج شکست سیاست خاورمیانه ای روسیه در مساله لیبی بروز پیدا کرد. چنانچه در دو سال آخر دوره ریاست جمهوری مدودوف (2010- 2012 )، وی به خیال بازسازی در روابط امریکا و روسیه، به چورکین نماینده روسیه در سازمان ملل دستور داد به قطعنامه حمله به لیبی رای ممتنع دهد. روسیه انتظار داشت این اقدام موجب همکاری بیشتر واشنگتن با مسکو شود. زیرا روسیه با این رای، در عمل از متحد دیرینه خود یعنی قذافی چشم پوشی نمود و خدمت بزرگی به غرب کرد. اما امریکایی ها در مقابل با استقرار سپر دفاع موشکی، تا حدی درخواست امتیازات بیشتری از روسیه کردند. این امر، نوعی سرخوردگی را در اواخر حکومت مدودوف در کرملین ایجاد کرد. از اردیبهشت 1391 و با شروع دوره سوم ریاست جمهوری آقای پوتین ، وی سعی کرد سیاست خاورمیانه ای روسیه را بازسازی کند. به همین دلیل هم شاهد آن هستیم که تغییر قابل توجهی در نگاه روسیه به خاورمیانه رخ داد، که نقطه اوج آن را می توان در مساله سوریه و وتو کردن دو قطعنامه برضد سوریه دانست. بسترها و عوامل مناسب در جهت افزایش روابط مصر و روسیه روس ها قبلا منتقد سیاست های مرسی در سوریه بودند. مرسی به شدت با اسد مخالف بود و حرکت مخالفان در سوریه را بهار عربی می دانست و به همراه ترکیه از مخالفان اسد حمایت می کرد. در این بین، زمانی که دولت مرسی سرنگون و دولت سیسی به قدرت رسید، روسیه از آن استقبال و برای استفاده از این فرصت طلایی، وزیر خارجه و وزیر دفاع خود را همزمان به قاهره فرستاد تا قراردادی مهم را امضا کنند. یعنی هم جنبه های سیاسی روابط و هم جنبه های نظامی مد نظر قرار گرفت. از سویی دیگر فرصت طلبی مسکو و شخص پوتین برای بهره برداری از این فرصت تاریخی در جهت افزایش نقش خود در منطقه، بسیار قابل تعمق است. مصر در واقع مهمترین و تاثیرگذارترین کشور عرب در خاورمیانه است و اگر روسیه موفق گردد روابط خود را با مصر بهبود بخشد، توانسته است گام بزرگ و مهمی دیگری را بعد از سوریه (اینکه جلو جنگ در سوریه را گرفت و عملا اجازه نداد امریکایی ها جنگی را به منطقه تحمیل کنند) بردارد. در واقع اگر به سوریه حمله می شد؛ در کل منطقه خاورمیانه جنگ شعله ور می گشت. لذا مسکو با ارائه طرح مشترکی با ایران، از وقوع جنگ در منطقه جلوگیری کرد. بر این اساس می توان گفت شروع دور جدید مناسبات مسکو - قاهره، دومین دستاورد پوتین در منطقه راهبردی خاورمیانه، پس از ماجرای سوریه، در مقابل امریکایی ها محسوب می شود. از طرف دیگر هم می توان گفت قاهره به سمت مسکو رفت تا بدین ترتیب اعتراض خود را نسبت به سیاست امریکا، در قبال کاهش کمک ها پس از کودتا در مصر، نشان دهد. پیامی که اکنون مسکو و مصر به واشنگتن می دهند کاملا برای دستگاه سیاست خارجی اوباما قابل درک است. پیام مسکو این است که بازی جدیدی در خاورمیانه در حال شکل گیری است و مسکو بعد از سوریه، گام دوم را در مصر برداشته شده است. پیام قاهره به امریکا نیز این است که ما دست بسته نیستیم و اینگونه نیست که به خاطر حدود یک یا یک و نیم میلیارد دلار کمک سالانه نظامی امریکا به مصر و رابطه مستقیم ارتش با امریکا، دست و پای مقامات کودتاچی در قاهره بسته بماند. در واقع قاهره با این رویکرد در پی آن است نشان دهد که می توان با روسها زد و بند سیاسی و حتی نظامی کرد و از این طریق می خواهد به آمریکا بفهماند که از سیاست فشار بر دولت مصر (برای برگزاری انتخابات یا کنارآمدن با اخوان و ..) دست بردارد. در این راستا، نظامیان مصری که پشتشان به کمک های عربستان سعودی گرم است؛ فرصت را برای بازی در رقابت های خاورمیانه ای روسیه و آمریکا غنیمت شمرده اند. نقش بحران سوریه و بازیگری ایران در توجه مسکو به مصر باید گفت پافشاری و پایداری ایران در مساله سوریه، موجب ایستادگی محکم روسیه در این موضوع شد. یعنی اگر پایدارای ایران در دفاع از خط مقاومت در سوریه نبود، قطعا روسیه در مساله سوریه تا این حد مقاومت نمی کرد. قرائن و شواهد بیانگر آن است که روس ها به دنبال سه هدف در سوریه بودند. نخست دولتی طرفدار غرب در دمشق به قدرت نرسد و توسعه متحدان غربی در منطقه انجام نگیرد. دوم اینکه در سوریه دولتی تشکیل گردد که ترجیحا طرفدار مسکو بوده و روابط خوبی با روسیه داشته باشد. و سوم از به قدرت رسیدن اسلام گرایانی که افراطی و سلفی هستند، جلوگیری شود. چرا که آنها در بحران های قفقاز شمالی، چچن و اینگوشیا حضور فعالی داشته و امنیت داخلی روسیه را به چالش می کشند. در این شرایط در واقع روسیه در مورد آینده بشار اسد حاضر به معامله با غرب بود، اما زمانی که مقاومت ایران و حمایت های ایران را دید، حاضر به حمایت های همه جانبه از اسد شد. ایران در سوریه از خط مقدم مبارزه در برابر اسرائیل حمایت می کند و معتقد است برای مبارزه با توسعه طلبی اسرائیل در خاورمیانه، نباید در سوریه دولتی متحد اسرائیل به قدرت برسد. چرا که توسعه طلبی اسرائیل مرزی ندارد. یعنی اگر چه ایران بصورت رسمی همیشه بر حل مساله از طریق راه حل سوری- سوری حمایت کرده است، اما برای پاسخ به درخواست کمک از جانب اسد تردیدی به خود راه نداد. لذا هماهنگی به وجود آمده بین ایران و روسیه در سوریه، موجب باز شدن و ایجاد فضای بهتر برای روسیه در خاورمیانه شد. در واقع این یک واقعیت است که ایران نقش بسیار تعیین کننده ای در فعال شدن سیاست خاورمیانه ای روسیه در دوره سوم ریاست جمهوری پوتین ایفاء کرد. در این حال اکنون این سوال پیش می آید که در گسترش روابط روسیه و مصر، آیا ایران نیز به روسیه در گسترش روابط با مصر کمک کرده است؟ در پاسخ باید گفت این امر بعید است. چرا که ایران از کودتا در مصر حمایت نکرد. به این دلیل که کودتا حرکتی ضد مردمی بود و بیشتر مردم از مرسی حمایت می کردند. لذا ایران کودتا را فارغ از اینکه این کودتا توسط چه کسانی هدایت شده است، محکوم کرد و از کودتاچیان حمایت نکرد. ایران با وجود اختلاف نظر با اخوانی ها در مساله سوریه، هیچ گاه سرکوب اخوانی ها را بخاطر اختلافات شان با تهران ، تائید نکرد و به باور من تهران یکبار دیگر اثبات کرد در سیاست خارجی به اصول پایداری معتقد است. هم چنانکه با وجود کمک های بسیار کویت به صدام در دوره جنگ تحمیلی، تجاوز ارتش بعثی صدام به کویت را محکوم کرد. اما روسیه برخلاف ایران، بر اساس منافع خود عمل می کند. آنها هر کاری را که در راستای توسعه نفوذ خود می بینند انجام میدهند. آنها به آرمان مردم مصر و یا گرایش های اسلامی اخوانی که مخالف سلفی گری هستند کاری ندارند. روسیه ترجیح می دهد چشمش را بر عملکرد ارتش مصر ببندد تا بتواند از فرصت پیش آمده در راستای رقابت با آمریکا بهره برداری کند. با این وجود در نگاهی کلی، ایران از توسعه روابط روسیه با مصر استقبال می کند و این رویکرد را بر ضد منافع خود نمی داند. زیرا ممکن است این حرکت در نهایت موجب فاصله گرفتن بیشتر مصر از آمریکا و اسرائیل شود. تاثیر تغییر رویکرد سیاست خارجی امریکا از خاورمیانه به سمت خاور دور بر افزایش نقش روسیه در خاورمیانه آمریکا به دنبال تعریف جدیدی از منافع خود در خاورمیانه و اولویت دادن به رقابت با چین در رویکرد سیاست خارجی خود به سمتی که اولویت شرق دور بر خاورمیانه افزایش پیدا کند است. این تغییر در چهارچوب دکترین سیاست خارجی آقای اوباما و همچنین دکترین امنیت ملی اوباما در چند سال اخیر به تدریج اجرا شده و خواهد شد. اما باید گفت این به معنی غفلت از منطقه خاورمیانه نیست. خاورمیانه هنوز به عنوان شاقول و میزانی برای سنجش توازن امنیت بین المللی محسوب می شود. یعنی با وجود همه تحولاتی که بعد از جنگ سرد و فروپاشی شوروی ایجاد شده است هنوز خاورمیانه عامل مهمی در ایجاد موازنه امنیت بین المللی بشمار می رود. این امر مورد توجه اکثر نظریه پردازان ژئوپلتیک و استراتژیک در سالهای پس از جنگ سرد قرار داشته و دارد. بر این اساس می توان گفت امریکایی ها هر چند رویکرد خود را به سمت آسیای جنوب شرقی و شرق دور تغییر دادند، اما از خاورمیانه نیز غفلت نمی کنند. در این بین این روسیه است که سیاست خارجی خود را فعال کرده و با بهره گیری از کمک ایران توانسته موقعیت خود را در منطقه تثبیت کند. در این مرحله روسیه رویکرد خود را در منطقه تغییر داده است. این رویکرد روسیه موجب شده است اکنون در دو سنگر پیشروی خوبی داشته باشند و به نظر میرسد این پیشروی را هم ادامه دهد. نگاه بازیگران منطقه ای و بین المللی به افزایش روابط مصر و روسیه در مورد رویکرد واشنگتن به احتمال افزایش روابط و همگرایی بین قاهره و مسکو باید گفت؛ از آنجایی که روسها کارت مهمی به دست آورده اند و به خوبی در حال بازی با آن هستند، می توان حدس زد امریکایی ها از این حرکت روسیه و مصر نگران خواهند بود. در این بین اتحادیه اروپا هم از این سیاست روسیه در مصر نگران خواهد بود. اتحادیه اروپا با احتیاط به نزدیک شدن روابط مصر و روسیه نگاه می کند. ولی همانند امریکایی ها به این امر حساس نبوده و نگرانی ویژه ای ندارد. گذشته از این نیز، به نظر می رسد که اسرائیل نزدیک شدن مصر و روسیه را برای خود خطرناک دانسته و بر این نظر است که اگر مصر به امریکا نزدیک می شد دقیقا در راستای منافع اسرائیل بود. در این نگاه، نزدیک شدن منافع مصر به روسیه ( اگر چه ممکن است بر ضد اسرائیل نباشد) اما در راستای منافع اسرائیل نیست. در سطح منطقه، عربستان سعودی با توجه به روابط نزدیک با دولت کودتایی مصر، از گسترش روابط قاهره و مسکو استقبال خواهد کرد. عربستان در رویکرد قبلی خود جهت جدا کردن روسیه از ایران در سوریه، موفق نبوده است. در بین کشورهای عربی و مشخصا عربستان سعودی گر چه از این امر خوشحال است، اما نگران آن است که این امر موجب توسعه نفوذ ایران (در حالی که روابط روسیه و ایران نزدیک است) نگردد. جدا از این کشورهای عربی دیگر، چون الجزایر و سودان، از این روابط استقبال می کنند. چنانچه تونس و لیبی از توسعه روابط روسیه و مصر نگرانی ندارند. از سوی دیگر بعید نیست که عمر البشیر نیز روابط ویژه جدیدی را با روسیه آغاز کند. افزایش روابط مصر و روسیه و منافع ایران و محور مقاومت مصر در دوران حکومت یکساله مرسی با ایران و روسیه زاویه پیدا کرد. چرا که مرسی مانند اخوانی های حاکم بر حزب عدالت و توسعه در ترکیه، تصور غلطی مبنی بر اینکه مردم سوریه علیه دیکتاتوری مبارزه می کنند داشته و تفاوتی بین حرکت مردم با حرکت نیروهای مسلح غیر سوری که در سوریه می جنگیدند، نداشت. اما در کودتای اخیرا مصر بر ضد آقای مرسی، در داخل کشور ما همه تحلیل ها به این سمت رفت که این کودتا، کودتایی امریکایی بود، اما باید گفت که کلیشه ها نباید تحلیل های ما را تحت تاثیر خود قرار دهد. تحلیل های کلیشه ای ما را از واقعیت ها دور می کند. وقتی از واقعیت دور شویم نمی توانیم تحلیل درستی ارائه و تصمیم مناسب را بگیریم. چنانچه در کودتای اخیر در مصر بیشتر کارشناسان کشور معتقدد بودند که این کودتا امریکایی است و امکان ندارد ارتش مصر بدون هماهنگی امریکا کودتایی انجام دهد. اما ما باید یاد بگیریم که از اثر به موثر پی ببریم. یعنی درست است که ما اطلاع دقیقی از جزئیات عوامل پنهان در کودتای مصر نداریم؛ اما وقتی نتیجه کار کودتاگران مشخص می شود، متناسب با آن موضوع می توان حدس زد که احتمالا موضوع به راحتی آنچه از قبل تصور می کردیم نیست. در واقع اگر این کودتا امریکایی بود امروز نباید شاهد توسعه روابط روسیه با مصر باشیم. حداکثر می توان گفت امریکایی ها برانجام کودتا صحه گذاشته و خودشان طراح آن نبودند. یعنی با توجه به تصمیم دولت کودتایی مصر در نزدیک کردن مناسبات خود با روسیه و بویژه گسترش همکاری های نظامی، باید گفت دلیل منطقی آن است که روابط مصر و امریکا دچار مشکل شده و همین دلیل سبب شده توجه مصری ها به روسیه جلب شود. در همین راستا اگر به سفر وزیر خارجه و دفاع روسیه به مصر دقت کنیم باید به این پرسش پاسخ دهیم که اگر کودتا در مصر امریکایی بود چگونه مصر پای روسیه را در مصر باز کرده است؟ در پاسخ باید گفت: کودتا بیشتر توسط نظامیان مصر و کمک های عربستان سعودی برای جمع کردن بحرانی که در عمل کشور مصر را به آشوب کشیده بود، انجام شد. در واقع کودتا هر چند ضد مردمی بود، اما حداقل نتایج بعدی آن به نفع امریکا نبود. با این مقدمه، در شرایط کنونی و با افزایش روابط مصر و روسیه و تاثیر آن بر ایران باید گفت: اگر افزایش روابط روسیه و مصر موجب کاهش نفوذ اسرائیل و امریکا در مصر گردد و مصر هم به سمت کشور و بازیگری مستقل در منطقه حرکت کند در این صورت به طور قطع گسترش روابط مصر و روسیه به نفع ایران خواهد بود. اما اگر گسترش روابط روسیه و مصر مقطعی بوده و حرکتی تاکتیکی از سوی نظامیان مصر برای ترغیب آمریکا به کمک بیشتر باشد، مشخص است که این امر نفع زیادی برای ایران نخواهد داشت. جمع بندی بحث عمده ترین چالش افزایش روابط همه جانبه مصر و روسیه، نقش امریکا و اسرائیل است. در این حال آنها با همه امکانات خود تلاش خواهند کرد با تطمیع، دادن امتیازهای مختلف و گاه تهدید مصر، جلو افزایش روابط مصر و روسیه را بگیرند. در واقع امریکایی ها در منطقه نفوذ بالایی دارند و روابط ویژه ای با ارتش مصر دارند و از این نفوذ بهره می برند. در این حال آغاز دور جدید روابط مصر و روسیه حرکتی متهورانه هم از سوی روسیه و هم از سوی نظامیان مصر است. روسیه به گونه فرصت طلبانه ای تلاش کرده تا از این فرصت تاریخی بهره ببرد. طرف مصری هم رفتاری غیرمنتظرانه انجام داده است. در این بین به نظر می رسد منافع دو کشور در گسترش مناسبات باشد. در این حال سرعت این گسترش بستگی به این امر دارد که موانع در روابط برطرف گردد. اگر مصری ها موفق به گذر از کارشکنی غرب و اسرائیل در آینده روابط با روسیه گردند، این روابط گسترش بیشتری خواهد یافت. اما اگر با کودتای جدید در مصر مواجه باشیم (که غیر قابل پیش بینی نیز نیست و می تواند از سوی امریکایی ها حمایت گردد) جلو این روابط گرفته می شود. دکتر حسن بهشتی پور تحلیل گر و کارشناس مسائل بین المللی منبع: فارس
دیدگاه تان را بنویسید