مذاکره هستهای ادامه پیدا میکند
جمهوری اسلامی ایران، با رویکردی هوشمندانه و مبتنی بر واقعیتهای ژئوپلیتیکی منطقهای و جهانی، توانسته است موقعیت خود را در عرصه دیپلماسی بینالمللی بهطور قابلتوجهی تقویت کند. در این زمینه، تحرکات ایران در راستای گسترش روابط با قدرتهای غیرغربی نظیر چین و روسیه و همچنین مشارکت فعال در نهادهای بینالمللی همچون سازمان همکاری شانگهای و بریکس، نشاندهنده تغییرات اساسی در ساختار قدرت جهانی و جایگاه برجسته ایران در آن است

عصر روز سهشنبه برخی رسانههای داخلی از زبان یک منبع مطلع اعلام کردند که دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا، یکشنبه 21 اردیبهشت در مسقط برگزار میشود. این خبر در حالی است که برخی رسانههای خارجی نیز پیش از آن گفته بودند که این دوره از مذاکرات اواخر هفته برگزار خواهد شد. همچنین گفته شده که این مذاکرات که پس از سه دور رایزنی فشرده در ماههای اخیر پیریزی شده، بر محور مسائل انسانی و برخی دغدغههای امنیتی دو طرف متمرکز است.
مواضع اخیر مقامات آمریکایی
پیگیری مجدد مذاکرات در حالی است که مقامات آمریکایی اخیرا مواضع قابل تحملی را درباره ایران داشتند.
ویتکاف که رهبری هیأت آمریکایی را در مذاکرات هستهای برعهده دارد اخیرأ به باراک راوید، خبرنگار اکسیوس گفته که ایالات متحده در تلاش است تا برگزاری دور چهارم مذاکرات هستهای با جمهوری اسلامی ایران را برای آخر هفته جاری برنامهریزی کند. وی افزوده است: «اگر این امر محقق نشود، فقط بهخاطر سفر رئیسجمهوری به خاورمیانه است.»
دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا قرار است از ۱۳ تا ۱۶ ماه مه در سفر رسمی به خاورمیانه به عربستان سعودی، قطر و امارات عربی متحده برود. به گفته مقامات آمریکایی و عرب، تمرکز ترامپ در این سفر بر گسترش همکاریهای مشترک و امور تجاری است. ویتکاف همچنین مذاکرات هستهای با ایران را مثبت ارزیابی کرده و گفته است: «ما پیشرفتهایی داشتهایم، امیدوارم که در مسیر درست پیش برویم. رئیسجمهوری میخواهد که در صورت امکان مسأله را از راه دیپلماتیک حل کند، پس ما هر کاری که بتوانیم برای نیل به این هدف انجام میدهیم.» این درحالی است که دونالد ترامپ اخیرا در گفتوگو با انبیسی که روز یکشنبه پخش شد گفت که هدف از مذاکرات هستهای با تهران «برچیدن کامل» برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران است و فقط همین نتیجه را میپذیرد. ترامپ در پاسخ به سوال مجری مبنی بر اینکه آیا خط قرمزش «برچیدن کامل» برنامه هستهای ایران است، گفت: «در نهایت فکر میکنم حاضرم حرفهایشان را درباره انرژی صلحآمیز بشنوم، اما میدانید، انرژی صلحآمیز معمولا به جنگ نظامی ختم میشود و ما نمیخواهیم آنها سلاح هستهای داشته باشند.» رئیسجمهور آمریکا افزود: «این توافق بسیار سادهای است. من میخواهم ایران بسیار موفق، عالی و فوقالعاده باشد. تنها چیزی که نمیتوانند داشته باشند، سلاح هستهای است. اگر میخواهند موفق باشند، خیلی هم خوب است. من هم میخواهم آنها خیلی موفق باشند و میدانید که مردم ایران فوقالعاده هستند. من فقط نمیخواهم آنها سلاح هستهای داشته باشند، زیرا در غیر این صورت، دنیا نابود میشود.» عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران روز دوشنبه در واکنش به این اظهارات رئیسجمهور آمریکا و همچنین اظهارات بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل که جمهوری اسلامی ایران را در حمله موشکی روز یکشنبه یمن به اسرائیل مسئول دانسته بود، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «نتانیاهو با گستاخی تلاش میکند برای دونالد ترامپ تعیین تکلیف کند که در دیپلماسی با ایران چه کاری میتواند یا نمیتواند انجام دهد. جهان همچنین دریافته است که نتانیاهو چگونه بهطور مستقیم در امور داخلی دولت آمریکا دخالت میکند تا آن را به سوی فاجعهای دیگر در منطقه ما بکشاند.»
دور جدید مذاکرات چگونه آغاز شد؟
در پی ارسال نامهای از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده به رهبر معظم انقلاب اسلامی، مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا از سر گرفته شد. این نامه که به صورت غیرمنتظره و با لحنی متفاوت از گذشته ارسال شد، آغازگر دور جدیدی از گفتوگوها با میانجیگری عمان گردید. در اسفندماه ۱۴۰۳، دونالد ترامپ با ارسال نامهای، خواستار آغاز مذاکرات جدید درباره برنامه هستهای ایران شد. در این نامه، ترامپ ابراز تمایل کرد که به توافقی درباره برنامه هستهای ایران دست یابد و تأکید کرد که ترجیح میدهد این مسأله از طریق دیپلماسی حلوفصل شود.
بااینحال، ایران به دلیل بیاعتمادی ناشی از خروج یکجانبه آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و اعمال تحریمهای گسترده، پیشنهاد مذاکرات مستقیم را رد کرد. مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران اعلام کرد که ایران تنها در قالب مذاکرات غیرمستقیم و با میانجیگری کشور ثالث حاضر به گفتوگو است. در فروردین ۱۴۰۴، با میانجیگری عمان، سه دور از مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا برگزار شد. این مذاکرات عمدتا بر موضوعات هستهای متمرکز بود و مسائل منطقهای مانند برنامه موشکی ایران یا نقش آن در منطقه مورد بحث قرار نگرفت. در اردیبهشت ۱۴۰۴، ترامپ در مصاحبهای با برنامه “Meet the Press” اعلام کرد که تنها نتیجه قابل قبول برای آمریکا، «برچیدن کامل» برنامه هستهای ایران است. وی با اشاره به منابع انرژی فراوان ایران، اظهار کرد که این کشور نیازی به برنامه هستهای ندارد.
این اظهارات با واکنش منفی ایران مواجه شد. مقامات ایرانی تأکید کردند که برنامه هستهای کشور صرفا با اهداف صلحآمیز دنبال میشود و تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار دارد. آنها همچنین اعلام کردند که خواستههای حداکثری آمریکا غیرقابل قبول است و مذاکرات باید بر اساس احترام متقابل و تعهدات پیشین ادامه یابد. قرار بود دور چهارم مذاکرات در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ در رم ایتالیا برگزار شود، اما گفته شد که به دلیل مسائل لجستیکی و همزمانی با سفر ترامپ به منطقه، این دور از مذاکرات به تعویق افتاد. وزیر خارجه عمان اعلام کرد که تاریخ جدید مذاکرات پس از توافق طرفین اعلام خواهد شد. مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا در دور جدید، با چالشهای متعددی مواجه است. درحالیکه ایران بر حفظ حقوق هستهای خود و لغو تحریمها تأکید دارد، آمریکا خواستار محدودیتهای شدیدتر بر برنامه هستهای ایران است. با توجه به مواضع متناقض طرفین و سابقه بیاعتمادی، پیشبینی نتیجه این مذاکرات دشوار است.
تحولات مذاکراتی اخیر
در جدیدترین تحولات مرتبط با پرونده ایران و سیاستهای منطقهای آمریکا، ویتکاف، نماینده ویژه دونالد ترامپ در امور خاورمیانه و مذاکرهکننده ارشد هستهای با تهران، با تکرار ادعاهای قدیمی در مورد برنامه هستهای ایران، از ضرورت جلوگیری از دستیابی تهران به سلاح هستهای سخن گفت و همزمان از گسترش توافقنامههای به اصطلاح «صلح ابراهیم» استقبال کرد. او همچنین اشارهای به مذاکرات در جریان درباره مسائل منطقهای چون سوریه، لبنان و ایران داشت. از سوی دیگر، روزنامه والاستریت ژورنال اذعان کرده که کمپین فشار حداکثری ترامپ تأثیر چشمگیری بر فروش نفت ایران نداشته است. این مواضع، یک بار دیگر نشاندهنده عمق ناتوانی و تناقض در راهبردهای ضدایرانی کاخ سفید و متحدانش است.
ادعاهای تکراری؛ پوششی بر شکستهای دیپلماتیک و امنیتی
سخنان ویتکاف در مورد ایران، از یکسو تداوم سیاست ترسافکنی در برابر پیشرفتهای هستهای صلحآمیز ایران را بازتاب میدهد و از سوی دیگر، تلاشی برای ایجاد اجماع درونی و منطقهای با هدف مهار قدرت روبهرشد جمهوری اسلامی است. این در حالی است که آژانس بینالمللی انرژی اتمی بارها اعلام کرده انحرافی در برنامه هستهای ایران دیده نمیشود. مقامات جمهوری اسلامی ایران، در واکنش به همین فضا تأکید کردهاند: «حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران یکی از بزرگترین اشتباهات تاریخی آمریکا خواهد بود. در صورت چنین اقدامی، تهران بلافاصله و قاطعانه پاسخ خواهد داد.»
صلح ابراهیم؛ معاهدهای برای فروپاشی مشروعیت منطقهای دولتهای عرب
طرح گسترش توافقهای صلح ابراهیم، بیش از آنکه گامی به سوی صلح واقعی باشد، اقدامی نمایشی برای مشروعیتبخشی به رژیم صهیونیستی است. تجربه عادیسازی با امارات، بحرین و مغرب نشان داده که این توافقها فاقد حمایت مردمی هستند و در نهایت به بیثباتی داخلی در کشورهای میزبان منجر شدهاند. اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران، در اظهاراتی، ضمن محکومیت این توافقها اعلام کرده است: «رژیم صهیونیستی به دنبال گسترش نفوذ امنیتی و اطلاعاتی خود در منطقه است، نه صلح. دولتهایی که به چنین توافقهایی میپیوندند، در واقع از خواست ملتهایشان فاصله میگیرند. ایران، همانگونه که در گذشته اعلام کرده، هرگونه عادیسازی با رژیم اشغالگر را خیانت به آرمان فلسطین میداند.»
نقشههای ناکام؛ از فشار حداکثری تا شکستهای استراتژیک
گزارش والاستریت ژورنال درباره عدم موفقیت فشار حداکثری ترامپ در مهار صادرات نفت ایران، گواهی صریح بر شکست یک راهبرد پرهزینه و ناکارآمد است. ایران در سالهای گذشته با تکیه بر سیاست اقتصاد مقاومتی و توسعه روابط با کشورهای شرقی بهویژه چین و روسیه، توانسته ساختار اقتصادی خود را تثبیت و منابع درآمدی جایگزین ایجاد کند. عراقچی در همین زمینه گفته است: «دوران محاصره اقتصادی یکجانبه گذشته است. امروز، ما با قدرت در بازارهای جهانی حضور داریم و آنچه باید تغییر کند، فهم اشتباه غرب از اراده و توانمندی ایران است.»
مذاکرات هستهای از موضع اقتدار و تعامل
درحالیکه برخی رسانهها از دور جدید گفتوگوهای غیرمستقیم میان تهران و واشنگتن سخن میگویند، ایران با دیپلماسی فعال و عقلانی، بدون شتاب و از موضع اقتدار، وارد هرگونه مذاکرهای میشود. برخلاف دولت ترامپ که تلاش داشت از سیاست تهدید و تطمیع بهره گیرد، جمهوری اسلامی ایران همواره بر منطق حقوقی، احترام متقابل و رفع واقعی تحریمها تأکید دارد.
واقعیتهای میدانی و سیاسی منطقه نشان میدهد که جمهوری اسلامی ایران با تثبیت جایگاه خود بهعنوان بازیگری باثبات و تعیینکننده، توانسته در برابر فشارها، تحریمها و عملیات روانی دشمنان ایستادگی کند. در مقابل، توافقهای عادیسازی و پروژههایی چون صلح ابراهیم، نهتنها صلح واقعی را محقق نکردهاند، بلکه زمینهساز نارضایتی ملتها و بیثباتیهای بیشتر در منطقه شدهاند.
مقاومت ایران نه یک واکنش منفعلانه، بلکه راهبردی فعال برای صیانت از منافع ملی، دفاع از حقوق ملت فلسطین و حفظ امنیت منطقه است. سخنان چهرههایی مانند ویتکاف، نه نشان از قدرت، بلکه بازتاب اضطراب از شکستهای انباشتهای است که دیگر با فرافکنی نمیتوان آنها را پنهان کرد. بااینحال در شرایطی که دولت ترامپ در تلاش برای احیای سیاست فشار حداکثری و مذاکره از موضع بالا علیه ایران است، واقعیت میدانی و ژئوپلیتیک منطقه، تصویری کاملا متفاوت را ترسیم میکند؛ تصویری که از شکستهای پیدرپی آمریکا و تضعیف موقعیت آن در غرب آسیا حکایت دارد و در مقابل، جایگاه ایران را بهعنوان بازیگری تأثیرگذار، مقتدر و باثبات بیش از پیش تثبیت کرده است.
جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر توانسته با تکیه بر دیپلماسی فعال، روابط منطقهای راهبردی و سیاست هوشمندانه در قبال تحولات سوریه، عراق، لبنان و یمن، نقش تعیینکنندهای در معادلات امنیتی و سیاسی منطقه ایفا کند. تهران با رویکرد گفتوگومحور، ابتکار صلح یمن را در سطح منطقهای مطرح کرد، در روند مبارزه با تروریسم در عراق و سوریه نقش کلیدی داشت و از وحدت داخلی کشورهای منطقه در برابر دخالت خارجی حمایت کرد.
در همین راستا، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که حضور ایران در معادلات منطقه نهتنها تهدید نیست، بلکه عاملی برای جلوگیری از فروپاشی امنیتی و بازدارندگی در برابر پروژههای مداخلهجویانه آمریکا محسوب میشود.
تضعیف موقعیت آمریکا؛ از کابل تا حیفا
ایالات متحده آمریکا طی دهه گذشته شاهد روندی رو به زوال در موقعیت و اعتبار منطقهای خود بوده است. خروج خفتبار از افغانستان، ناتوانی در مهار نفوذ مقاومت در عراق و سوریه، ناکامی در حفاظت از منافع حیاتی خود در خلیج فارس و تداوم بنبست در برابر بحران یمن، همگی نشانگر آناند که واشنگتن دیگر قدرت بیرقیب گذشته در غرب آسیا نیست. امروز دیگر پهپادهای آمریکایی نمیتوانند بدون پاسخ در آسمان منطقه پرواز کنند، پایگاههای این کشور هدف قرار میگیرند و در برابر اراده دولتهای مستقل منطقه، واشنگتن مجبور به عقبنشینیهای مستمر است. این روند، محصول آگاهی منطقه از ماهیت سلطهجویانه سیاستهای آمریکا و عزم فزاینده ملتها برای رهایی از دیکتههای آن است.
توهم فشار بر ایران؛ بازگشت به سیاستهای شکستخورده
در چنین شرایطی، تلاش ترامپ برای بازگرداندن فشار حداکثری علیه ایران، تکرار همان سیاست شکستخوردهای است که در دور اول ریاستجمهوریاش نهتنها به نتیجه نرسید، بلکه ایران را در مسیر خودکفایی اقتصادی و گسترش عمق راهبردی خود مصممتر کرد. این توهم که ایران، پس از سالها مقابله با تحریمها، فشارها و تهدیدها، امروز در موقعیت ضعف قرار دارد، تصوری نادرست است که میتواند آمریکا را در معرض شکستهای استراتژیک جدیدتری قرار دهد. جمهوری اسلامی ایران با پشتوانه مردمی، توانمندیهای دفاعی پیشرفته، اتحادهای منطقهای مؤثر و حمایت از حق ملتها برای استقلال، در جایگاهی قرار دارد که نهتنها پذیرای فشار نخواهد بود، بلکه آمادگی دارد تا در برابر هرگونه تهدید، پاسخی قاطع و بازدارنده ارائه دهد. تجربه ثابت کرده است که ایران هرگاه با فشار مواجه شده، نهتنها عقب ننشسته، بلکه قدرت خود را گسترش داده است.
بازخوانی معادلات منطقهای برای دولت ترامپ
دولت ترامپ، به جای تکرار اشتباهات گذشته و دل بستن به فشار و تهدید، باید درک درستی از تحولات منطقهای به دست آورد. منطقه دیگر تحت سلطه یکجانبه آمریکا نیست و کشورهای مستقل، بهویژه ایران، نهتنها در برابر فشارها تسلیم نخواهند شد، بلکه با درایت راهبردی خود، به ساخت نظمی جدید و متوازن در غرب آسیا کمک خواهند کرد. هرگونه بیتوجهی به این واقعیت، برای واشنگتن هزینهساز خواهد بود.
ترامپ چهرهای سیاسی در پشت نقاب دیپلماتیک
درحالیکه دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، بار دیگر شعار مذاکره با ایران را سر داده و از ارسال نامه به رهبر معظم انقلاب اسلامی سخن گفته است، شواهد و سوابق رفتاری وی نشان میدهد که هدف اصلی این اقدام، نه دستیابی به یک توافق واقعی و پایدار، بلکه بهرهبرداری سیاسی، تبلیغاتی و ژئوپلیتیکی از موضوع ایران است.
ترامپ در دور نخست ریاستجمهوری خود نیز بارها از پرونده ایران بهعنوان ابزار تبلیغاتی استفاده کرد؛ ابتدا با خروج از برجام و سپس با اجرای سیاست فشار حداکثری، کوشید خود را فردی مقتدر در برابر ایران معرفی کند، اما نهتنها به اهدافش نرسید، بلکه با واکنش مقتدرانه ایران و تضعیف جایگاه آمریکا در منطقه مواجه شد.
اکنون نیز در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۵، ترامپ به دنبال بازسازی پرستیژ از دست رفته خود در عرصه سیاست خارجی است. ازاینرو، بازگشت به میز مذاکره با ایران، بیشتر با هدف نمایشیسازی گفتوگو و نمایش قدرت رهبری وی برای رأیدهندگان آمریکایی است، نه حل واقعی مناقشه. ترامپ در ظاهر از «نگرانی نسبت به برنامه هستهای ایران» سخن میگوید، اما در واقع از پیشرفت سریع و مستقل جمهوری اسلامی ایران در حوزههای هستهای، دفاعی و فناورانه هراس دارد؛ پیشرفتی که نهتنها تحت تحریمها متوقف نشده، بلکه ایران را در موقعیتی راهبردی و ممتاز قرار داده است. فشار برای توقف این روند، بیش از آنکه دغدغه امنیتی باشد، تلاشی است برای مهار بازگشتناپذیر قدرت ایران. از سوی دیگر، افول نفوذ منطقهای و بینالمللی آمریکا، بهویژه پس از خروج از افغانستان، شکست در یمن و عراق و تضعیف نهادهای بینالمللی، ترامپ را به این جمعبندی رسانده که تنها از طریق نمایش ابتکار در پرونده ایران میتواند بخشی از این افول را جبران کند. سوابق رفتاری ترامپ، شامل خروج غیرقانونی از برجام، اعمال تحریمهای ثانویه، ترور شهید سردار سلیمانی و فشار بر نهادهای بینالمللی برای اعمال سیاستهای ضدایرانی، موجب شده است که نهتنها در ایران، بلکه در سطح جامعه بینالملل، بیاعتمادی گستردهای نسبت به نیت واقعی دولت او در هرگونه مذاکرهای شکل گیرد.
این بیاعتمادی تنها به گذشته محدود نیست؛ حتی در دور جدید مذاکرات نیز، ترامپ به جای ارائه تضمین یا پیشنهاد قابل قبول، خواستار «برچیدن کامل» برنامه هستهای ایران شده که نشانهای از نیت واقعی او برای تحمیل اراده سیاسی است، نه دستیابی به تفاهم متوازن.
جمهوری اسلامی ایران، با اتکا به پیشرفتهای بومی، توان بازدارندگی و حمایت مردمی، نیازمند توافقی نمایشی برای مشروعیتبخشی به دولت آمریکا نیست. تهران بارها تأکید کرده است که اگر مذاکراتی قرار باشد صورت گیرد، تنها بر پایه احترام متقابل، رفع واقعی تحریمها و ارائه تضمینهای معتبر خواهد بود؛ نه در قالب بازیهای انتخاباتی یا تئاتر رسانهای ترامپ.
برخلاف ادعای رسانههای غربی، بازگشت ترامپ به میز مذاکره با ایران نه از سر تمایل به صلح، بلکه تلاشی است برای بازسازی چهره مخدوش خود در داخل آمریکا و مهار موقعیت برتر ایران در منطقه، اما تجربه نشان داده است که ایران هرگز تحت فشار تصمیم نخواهد گرفت و هرگونه مذاکرهای، اگر هم صورت گیرد، در چارچوب منافع ملی، عزت ملت ایران و محاسبات دقیق راهبردی خواهد بود.
موقعیت ممتاز ایران در دیپلماسی منطقهای و جهانی
جمهوری اسلامی ایران، با رویکردی هوشمندانه و مبتنی بر واقعیتهای ژئوپلیتیکی منطقهای و جهانی، توانسته است موقعیت خود را در عرصه دیپلماسی بینالمللی بهطور قابلتوجهی تقویت کند. در این زمینه، تحرکات ایران در راستای گسترش روابط با قدرتهای غیرغربی نظیر چین و روسیه و همچنین مشارکت فعال در نهادهای بینالمللی همچون سازمان همکاری شانگهای و بریکس، نشاندهنده تغییرات اساسی در ساختار قدرت جهانی و جایگاه برجسته ایران در آن است. یکی از مهمترین ابعاد تحول دیپلماسی ایران در سالهای اخیر، گسترش روابط با چین است. این کشور بهعنوان یکی از قدرتهای اقتصادی و نظامی بزرگ جهان، شریک راهبردی ایران در زمینههای مختلف از جمله انرژی، تجارت و همکاریهای امنیتی بهشمار میآید. توافق راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین که در سالهای اخیر به امضا رسید، ابعاد جدیدی به روابط تهران - پکن بخشیده است.
در کنار این، ایران در چارچوب همکاریهای اقتصادی با چین، توانسته بهویژه در زمینه صادرات نفت و گاز، از ظرفیتهای بازار چین بهرهبرداری کند. این روابط اقتصادی نهتنها به ایران کمک کرده تا فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمها را کاهش دهد، بلکه بهعنوان یکی از بازیگران اصلی در پروژه «یک کمربند، یک راه» چین، نقش مهمی در اتصال مسیرهای تجاری بین آسیا و اروپا ایفا کرده است.
در کنار چین، روسیه بهعنوان یکی دیگر از قدرتهای غیرغربی، همواره شریک راهبردی ایران در زمینههای امنیتی و نظامی بوده است. این همکاریها در بحرانهایی چون سوریه و عراق، همپیمانی تهران و مسکو را به یک عامل تعیینکننده در معادلات امنیتی منطقه تبدیل کرده است. همچنین همکاریهای هستهای و فناوریهای پیشرفته در حوزه دفاعی، ابعاد دیگر این روابط هستند.
موقعیت ایران بهعنوان یک شریک قابل اعتماد برای روسیه در مقابله با تهدیدات امنیتی مشترک، از جمله حضور ایالات متحده و متحدانش در منطقه، باعث شده است که تهران و مسکو در حوزههای مختلف از هم پشتیبانی کنند. این روابط بهویژه در زمینههای اقتصادی و نظامی، به ایران این امکان را داده است که در مقابل فشارهای غربی، گزینههای بیشتری برای انتخاب داشته باشد.
از دیگر مؤلفههای برجسته موقعیت ممتاز ایران در دیپلماسی جهانی، مشارکت فعال در سازمانهای بینالمللی همچون سازمان همکاری شانگهای و بریکس است. ایران در سالهای اخیر تلاش کرده تا جایگاه خود را در این نهادها تقویت کند و در تصمیمگیریهای جهانی مشارکت بیشتری داشته باشد. سازمان همکاری شانگهای، بهعنوان یکی از مهمترین نهادهای منطقهای آسیا، محلی است که ایران میتواند در آن بهعنوان یک قدرت منطقهای با کشورهای بزرگ آسیایی و اوراسیایی مانند چین، روسیه، هند و پاکستان همکاری کند. این سازمان نهتنها به ایران امکان میدهد تا در مسائل امنیتی و اقتصادی منطقه مشارکت داشته باشد، بلکه باعث کاهش وابستگی به قدرتهای غربی و تقویت ارتباطات تجاری و سیاسی با کشورهای عضو میشود.
در همین راستا، بریکس نیز بهعنوان یک گروه اقتصادی و سیاسی با مشارکت کشورهای بزرگ غیرغربی نظیر چین، روسیه، هند، برزیل و آفریقای جنوبی، فرصتهای جدیدی برای ایران فراهم کرده است تا در زمینههای اقتصادی، سرمایهگذاری و مبادلات تجاری خود با این کشورها، روابط پایدار و متوازنتری برقرار کند. حضور ایران در این نهادها میتواند بهعنوان یک عامل مؤثر در توازن قوا و تغییر ساختار قدرت جهانی و منطقهای محسوب شود.
گسترش روابط ایران با چین، روسیه و دیگر کشورهای همسو در منطقه، نشاندهنده یک تغییر مهم در توازن قوا جهانی است. ایران که در گذشته تحت فشارهای بیامان غربی بهویژه ایالات متحده، قرار داشت، اکنون بهعنوان یک بازیگر مؤثر در یک بلوک قدرتمند غیرغربی، جایگاه خود را در عرصه بینالمللی تثبیت کرده است. این تغییرات نهتنها ایران را از فشارهای غربی تا حد زیادی رها کرده، بلکه به آن فرصت میدهد تا در تصمیمگیریهای جهانی، بهویژه در حوزههای اقتصادی، امنیتی و انرژی، نقشی تعیینکننده ایفا کند. ایران با تقویت روابط خود با قدرتهای غیرغربی و حضور فعال در نهادهای بینالمللی، توانسته است موقعیت ممتاز خود را در عرصه دیپلماسی منطقهای و جهانی تثبیت کند. این روابط، بهویژه با چین و روسیه، موجب شده است که ایران نهتنها بهعنوان یک قدرت منطقهای، بلکه بهعنوان یک بازیگر جهانی با ظرفیتهای اقتصادی و نظامی برجسته شناخته شود. در نتیجه، جمهوری اسلامی ایران دیگر نهتنها تحت فشارهای غربی تسلیم نمیشود، بلکه با استفاده از دیپلماسی چندجانبه، به توازن قوا در سطح جهانی و منطقهای شکل میدهد.
تضاد درونی آمریکا و بحران تصمیمگیری در سیاست خارجی
در سالهای اخیر، آمریکا شاهد بحرانهای جدی در سیاست خارجی خود بوده است که ریشه در تضادهای درونی میان نهادهای دولتی این کشور دارد. این شکافها بهویژه پس از تغییرات متعدد در تیم امنیت ملی آمریکا و تفاوت دیدگاهها میان پنتاگون، وزارت خارجه و شورای امنیت ملی به وضوح آشکار شده است. تغییرات در رأس مشاوران امنیت ملی و وزیران امور خارجه از جمله دوره ریاستجمهوری ترامپ و سپس ادامه اختلافات در دولت بایدن، توازن قدرت در سیاست خارجی واشنگتن را به چالش کشیده است.
یکی از اصلیترین نشانههای بحران تصمیمگیری آمریکا در سیاست خارجی، شکافهای عمیق میان نهادهای مختلف این کشور است. پنتاگون، وزارت خارجه و شورای امنیت ملی هرکدام دیدگاهها و اولویتهای متفاوتی در قبال سیاستهای خارجی دارند. پنتاگون بیشتر بر امنیت نظامی و بازدارندگی تمرکز دارد و بهویژه در مواجهه با تهدیدات نظامی ایران و چین، بر استفاده از قدرت نظامی تأکید میکند. درحالیکه وزارت خارجه در برخی موارد به دیپلماسی و مذاکرات صلحآمیز بیشتر علاقهمند است و بهویژه بر حفظ روابط با متحدان اروپایی و بهبود تصویر آمریکا در جهان متمرکز است.
این تضادها زمانی شدت میگیرد که شورای امنیت ملی بهعنوان نهاد هماهنگکننده، قادر به حل و فصل این اختلافات نیست و برخی از مشاوران امنیتی با سیاستهای خاص خود، از جمله در مورد ایران و چین، بهطور مستقل عمل میکنند. تغییرات مکرر در رأس این نهادها، بهویژه با تغییر مشاوران امنیت ملی، عملا باعث سردرگمی و ضعف در استراتژیگذاریهای کلان آمریکا شده است. این سردرگمی نهتنها در ایجاد یک سیاست خارجی واحد و منسجم مشکل ایجاد میکند، بلکه توانایی واشنگتن را در مقابله با چالشهای جهانی کاهش داده است.
بحران درونی سیاست خارجی آمریکا زمانی آشکارتر میشود که این شکافها و عدم هماهنگی میان نهادهای کلیدی، آمریکا را در مواجهه با بحرانهای بینالمللی همچون مسائل هستهای ایران، رقابتهای نظامی با چین و بحرانهای امنیتی در خاورمیانه با چالش مواجه میسازد. این تضادها بهویژه در قبال ایران، باعث شده که آمریکا نتواند سیاست خارجی یکپارچهای را پیادهسازی کند. این وضعیت، ایران را بهعنوان یک بازیگر مستقل و پرقدرت در منطقه و جهان قرار داده است که بر هیچیک از سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا تأثیری نمیگذارد.
درسهای گذشته از برجام و تجربه ملت ایران
یکی از مهمترین درسهای سیاست خارجی ایران از تجربه برجام، خلف وعده آمریکا در دوره اول ترامپ است. با امضای توافق هستهای در سال ۲۰۱۵، ایران نشان داد که به تعهدات بینالمللی پایبند است و آماده است تا از طریق مذاکره، اختلافات خود با قدرتهای جهانی را حلوفصل کند. اما پس از روی کار آمدن ترامپ و خروج یکجانبه آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، ایران با بیاعتمادی عمیق به سیاستهای واشنگتن مواجه شد. این اقدام نهتنها ضربهای به اعتبار آمریکا در عرصه جهانی وارد کرد، بلکه موجب شد که ایران به این نتیجه برسد که در هرگونه مذاکره آینده، تضمینهای واقعی و معتبر برای اجرای تعهدات ضرورت دارد.
این تجربه تاریخی نشان میدهد که در هر توافق جدید، ایران دیگر به هیچ توافقی که تنها بر روی کاغذ باشد و بدون تضمینهای عملی، مانند رفع تحریمها و پایبندی به مفاد توافق، اعتماد نخواهد کرد. بر همین اساس، برای جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته و حفظ منافع ملی، ایران نیازمند تضمینهای حقوقی و عملی از طرفهای مقابل است تا اطمینان یابد که هیچیک از طرفین نمیتوانند بهطور یکجانبه و بدون عواقب از توافق خارج شوند. این تضمینها باید شامل نظارت بینالمللی دقیق و پیگیری مداوم اجرای مفاد توافق باشد. در طول سالهای پس از خروج آمریکا از برجام و اجرای سیاست فشار حداکثری، ایران نشان داد که با وجود تحریمها و فشارهای اقتصادی، توانایی مقاومت و ادامه مسیر خود را دارد. این مقاومت نهتنها موجب تقویت جایگاه ایران در منطقه و جهان شد، بلکه نشان داد که فشارهای خارجی نمیتواند ایران را به تسلیم وادار کند. جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر توانمندیهای داخلی، نوآوریهای علمی و صنعتی و تقویت روابط با کشورهای غیرغربی بهویژه چین و روسیه، توانست سیاستهای آمریکا را ناکام بگذارد و موقعیت خود را در معادلات بینالمللی حفظ کند.
صبح نو
دیدگاه تان را بنویسید