نه قرمز نه آبی، فقط زرد طلايی
در مسير اهواز به آبادان آنچه بيشتر از نخل هاي خوزستاني به چشم مي آيد زمين هاي فوتبال است. البته زمين هايي كه با ديدن تيرهاي دروازه مي توان پي برد براي بازي فوتبال در نظر گرفته شده چرا كه كيفيت چمن اين زمين ها نشاني از چمن فوتبال ندارد.
فارس: آنچه در آبادان يافت نميشود هواداري از پرسوليس و استقلال است، آنجا فقط رنگ زرد معنا دارد. از آبادان و عاشقي مردم اين ديار نسبت به فوتبال زياد شنيده ايم اما از قديم گفته اند شنيدن كي بود مانند ديدن؟ تا زماني كه قدم به آبادان نگذاري و از نزديك اين شور و حال را نبيني مفهوم عشق و علاقه مردم اين بلديه را نمي تواني درك كني. در مسير اهواز به آبادان آنچه بيشتر از نخل هاي خوزستاني به چشم مي آيد زمين هاي فوتبال است. البته زمين هايي كه با ديدن تيرهاي دروازه مي توان پي برد براي بازي فوتبال در نظر گرفته شده چرا كه كيفيت چمن اين زمين ها نشاني از چمن فوتبال ندارد. * تفريحي جز فوتبال نيست وقتي وارد شهر آباداني مي شوي لازم نيست مدت زيادي در اين شهر باشي تا پي به علايق مردم ببري. از در و ديوار اين شهر علاقه به تيم صنعت نفت مي بارد. روزي كه اين تيم بازي دارد گويي تمام شهر بسيج مي شود تا با تعطيلي كار و زندگي فقط براي دو ساعت هم و غم خود را به پاي اين فوتبال و تيم محبوب شهر خود بگذارند. تفريح واژه كمرنگي در آبادان است. كدام تفريح؟ كدام آوردگاه تفريحي؟ همه تفريح و حال زندگي مردم اين شهر به فوتبال خلاصه مي شود و بس. البته مسئله چندان عجيبي هم نيست. در گوشه گوشه اين شهر كه پا مي گذاري هنوز هم اثرات 8 سال جنگك تحميلي به چشم مي خورد. كوچه هاي باريك و طويل با منازلي كه انگار همين ديروز نيروهاي بعثي به اين شهر حمله ور شده اند. به هر كوچه كه مي نگري جمعي از بچه هاي كم و سن و سال دور هم با همان توپ پلاستيكي معروف در حال بازي هستند. از كنار اين كوچه ها مي گذريم و اين فكر در ذهن خطور مي كند كه چه تعداد از اين كودكان پا برهنه روزي علي كريمي مي شوند و يا اين استعدادها در همين كوچه هايي كه بوي جنگ و سختي را مي دهند به هدر مي روند؟ * شهر تعطيل مي شود ديروز در حالي كه بازي ساعت 15:30 شروع و درهاي ورزشگاه ساعت 10 باز مي شد اما از ساعت 7:30 صبح هواداران پر شور آباداني پشت درهاي ورزشگاه در انتظار بودند. پشت درهاي بسته مملو از جمعيت بود. بايد به چشم خود ببينيد كه در آبادان به خاطر يك روز بازي نفت، كل شهر به غير از تاكسي دارها و مغازه هاي اغذيه فروشي كنار ورزشگاه همه تعطيل مي كنند تا بتوانند به تماشاي بازي تيم شهر خود بنشينند. با وجودي كه گنجايش ورزشگاه تختي تا قبل از ساعت 14 با حضور بيش از 20 هزار نفر پر شده بود بيش از دو هزار نفر پشت درهاي بسته موفق نشده بودند داخل ورزشگاه شوند. البته شمار زيادي از اين نفرات بليت در دست داشتند اما داخل ديگر جايي براي آنها نبود. كار به جايي رسيده بود كه شمار زيادي از اين طرفداران در مكان هاي خطرناك حضور پيدا كردند و منتظر شروع بازي شدند. * اعتراض به محروميت نفت در لابه لاي جمعيت عده اي از هواداران از تصميمات كميته انضباطي گلايه مند بودند. آنها اعتقاد داشتند كه مردم آبادان با وجود 8 سال سختي در روزهاي جنگ تحميلي و تمحل اين شرايط تنها تفريحشان همين فوتبال و موفقيت هاي گاه گاهي تيم نفت است اما هميشه بدترين تصميمات براي اين تيم گرفته شده است. آنها اعتقاد داشتند حتما جرياني عليه اين تيم وجود دارد كه در فاصله سه روز قبل از بازي با استقلال تماشاگران اين تيم تهديد به محروميت مي شوند. در بين اين هواداران علاقه مند، حضور پر تعداد جوانان كم و سن و سال و نوجواناني كه سلاح هاي سرد به همراه داشتند بيشتر چشم را آزار مي داد. براي حضور اين افراد با در دست داشتن چاقو هيچ دليل منطقي نمي شد پيدا كرد. نكته عجيب اين بود كه چطور با وجود كنترل شديد ماموران نيروي انتظامي اين افراد توانسته اند با سلاح هاي سرد وارد ورزشگاه شوند. شايد بتوان به جرات گفت هر چقدر ديدن شور و نشاط آباداني ها از نحوه حمايتشان نسبت به تيم نفت آبادان جالب و ديدني مي آيد و به هيچ وجه نمي توان اين عشق و علاقه را در هيچ شهر ايران ديد اما به همان اندازه ديدن چنين صحنه هايي كه عده اي از اين هواداران به دلايل نامعلوم با چاقو به جان هم افتادند زشت و نااميد كننده بود. * پيروزي بر استقلال و خوشحالي يك شهر تا پاسي از شب چه چيزي غير از پيروزي بر حريف مي تواند مردم يك شهر تا اين حد متحد كند؟ اين اتفاق به شكل خاص فقط در آبادان رخ مي دهد. سوت پايان بازي توسط محسن قهرماني زده شد و نفت آبادان با نتيجه 2 بر صفر استقلال را مغلوب كرد تا يك شهر تا پاسي از شب به پاس اين پيروزي جشن بگيرد. بيرون ورزشگاه گويي همه چيز زرد شده بود و تنها شعار فرهنگي هواداران نفت " نه قرمز نه آبي فقط زرد طلايي " در كل شهر طنين انداز شده بود. مردم اين شهر را فقط يك چيز مي تواند تا اين اندازه خوشحال و شادمان كند و آن موفقيت هاي تيم نفت آبادان است. اين موضوع فقط يك پيغام براي مسئولان اين تيم و ورزشي اين شهر دارد، فوتبال را در آبادان دريابيد. آيا مسئولان ورزشي در اين شهر مي دانند يك به يك تيم هاي ديگر اين شهر منحل شده اند؟ راستي در تيم ملي ديگر خبري از فوتبال خوزستان و آبادان نيست؟ چطور مي شود يك شهر را اين چنين پر شور و حال ديد اما هيچ اثري از آن در رده ملي نديد؟ مقصر كيست؟ اين مردم كه زيادي عاشق اين فوتبال هستند يا مسئولاني كه ظاهرا دغدغه هاي ديگري براي آبادان دارند؟ البته دغدغه هاي ديگري كه به چشم نمي آيد.
دیدگاه تان را بنویسید