یادداشت فرهیختگان علیه جبهه پایداری : سکوت تان در برابر امام جمعه تهران عجیب بود
ظاهرا ماجرای حضور دو چهره سرشناس در مراسم افتتاح مسجد پروژه «ایرانمال» تمام شد. طبق آنچه اولین بار در تیزر تبلیغاتی تلویزیون آمد، قرار بود آیتالله صدیقی، امامجمعه موقت تهران و محمود کریمی، مداح اهلبیت (ع) در این مراسم در شب نیمهشعبان شرکت کنند، اما با ایجاد فضای بسیار منفی در فضای اجتماعی، منابع غیررسمی بدون مشخصبودن منبع خبر از لغو حضور این افراد در مراسم یاد شده خبر دادند.

ظاهرا ماجرای حضور دو چهره سرشناس در مراسم افتتاح مسجد پروژه «ایرانمال» تمام شد. طبق آنچه اولین بار در تیزر تبلیغاتی تلویزیون آمد، قرار بود آیتالله صدیقی، امامجمعه موقت تهران و محمود کریمی، مداح اهلبیت (ع) در این مراسم در شب نیمهشعبان شرکت کنند، اما با ایجاد فضای بسیار منفی در فضای اجتماعی، منابع غیررسمی بدون مشخصبودن منبع خبر از لغو حضور این افراد در مراسم یاد شده خبر دادند. شب نیمهشعبان گذشت و خوشبختانه این دو چهره مهم مذهبی در «اسلامیزه کردن» پروژه «مالِ وارداتچیها» شرکت نکردند. اما چرا سکوت «الهامبخش» سخنران دعوتی به این مراسم و همچنین امتناع از شرکت در این مراسم پایان ماجرا نیست؟
آیتالله صدیقی فقط چهرهای مذهبی و اخلاقی نیست، ایشان با وجود برخی مسئولیتهای قضایی از چهرههای سیاسی کشور محسوب میشود، اما مهمترین وجه تمایز او با بسیاری از روحانیون فعال سیاسی، حضور در شورای سه نفره فقاهتی جبهه پایداری است. جبهه پایداری بخشی از بدنه اصولگرایی است که در آستانه انتخابات مجلس نهم برای جداسازی از لیست ائتلافی دیگر اصولگرایان شکل گرفت. یعنی هم مرزبندی با احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران کردند و هم با ائتلاف متشکل از سنتیها و نوگراهای اصولگرایی. شهرت پایداری از همان ابتدا به تاکید این گروه بر خلوصگرایی در کنش سیاسی است، ترجیح آرمان بر نتیجه در صدر شعارها و عمل این گروه بود. عدالتخواهی و توجه حداکثری به ظرفیتهای گفتمان انقلاب اسلامی بهعنوان محوریترین دستورالعمل کاری این گروه سیاسی معرفی میشد. اساسا دلیل تشکیل جبهه پایداری این بود که میگفتند در آن سوی اصولگرایی توجه کافی به آرمانها در روش و هدف نمیشود. پایداریها آنچنان مواضع تند و رادیکالی داشتند که هرکس در فضای اجتماعی نظری با سویه حداکثری داشته باشد با عنوان «پایداریچی» معرفی میشود حتی اگر هیچگاه در هیچ جلسه این گروه سیاسی شرکت نکرده باشد.
تشکیل شورای فقاهتی از سوی جبهه پایداری هم برای همین بود، آنها میگفتند، چون به تطبیق قطعی تصمیمهایشان با اسلام اهمیت زیادی میدهند، سه نفر از مهمترین فقیهان عصر را بهعنوان ناظر بر عملکردشان تعیین کردهاند. آیتالله مصباح بهعنوان پدر معنوی پایداری و آیتالله صدیقی، دو نفر از این افراد هستند و نفر سوم احتمالا بهدلیل جایگاه سیاسیاش هیچگاه معرفی نشده است. حالا در ماجرای مسجد «ایرانمال» یکی از اعضای شورای فقاهتی جبهه پایداری مورد انتقاد قرار گرفت، اما افراد و مجموعههای نزدیک به پایداری برخلاف عملکردشان در موارد مشابه عمل نکردند.
باور اینکه قرار اولیه مبنیبر حضور آقای صدیقی در ایرانمال حقیقت ندارد، سخت است. تیزر تلویزیونی و تبلیغات گسترده، گواه روشنی بر این ادعاست و برای همین فقط امتناع از شرکت در این مراسم کافی نیست. حداقل از طرف آقای صدیقی یا اطرافیان ایشان باید از صاحبان ایرانمال شکایت شود، شاید گفته شود که فرآیند شکایت طولانی است که بازهم خبریکردن شکایت از آنها حداقلیترین توقع افکار عمومی از ایشان است. شکایت بابت چی؟ بابت سوءاستفاده از نام یک چهره مذهبی-سیاسی که سویه نظراتش بیشتر مقوم پارادایم عدالتخواهانه سیاست است. حداقل اینگونه بهنظر میرسد.
پیش از این در ماجرای بازسازی حرم امام راحل (ره)، جبهه پایداری و افراد همسو با این تفکر سیدحسن خمینی بهعنوان تولیت حرم ایشان را بهشدت مورد انتقاد قرار میدادند. در ماجرای حرم امام با وجود برخی شباهتها، صورتمساله تقریبا در یک فضا با ماجرای ایرانمال است. انتقاد از تغییر بافت ساده حرم امام توسط تولیت تا ماهها از سوی جریانهای مختلف پیگیری میشد. تفکر منتسب به جبهه پایداری یکی از مهمترین محافل انتقادکننده بود و سیدحسن خمینی بهصراحت بهخاطر «اشرافیگری» و صرف هزینههای بیجا در حرم امام، آماج انتقاد بود. حالا در ماجرای «ایرانمال» شخصیتها و رسانههای نزدیک به پایداری احتمالا بهخاطر اینکه فرد مورد انتقاد همسوی سیاسی آنهاست، سکوت کردهاند.
این سکوت برای جبهه پایداری گران تمام میشود، چون اتهام قبیلهگرایی در عدالتخواهی آنچنانکه به برخی چهرههای سیاسی ایران وارد است، از این به بعد به اعضای این گروه سیاسی هم وارد میشود. حتی انتقاد پایداریها از احمدینژاد ذیل این عنوان که ما با هیچکس عقد اخوت نبستهایم هم کمتر مورد قبول میشود، چون با سکوت در ماجرای ایرانمال مشخص شد، موضع اصلی انتقاد از رئیسجمهور سابق ایران، گفتمانی و عدالتخواهانه نبوده است. مهمترین چالش گفتمانهای سیاسی در فضای اجتماعی ایران، «باورپذیری» است، جامعه ایران بهخاطر تفاوت نظر و عمل بسیاری از سیاسیون در این آزمون «سختگیرتر» هم شده است. آنچنانکه شعارزدگی آفت کنش سیاسی روزمره است.
چالش «باور اجتماعی» در عدالتخواهی برای جبهه پایداری بهسختی چالش «تدبیر» برای روحانی و چالش «کارآمدی» برای اصلاحطلبان است. هرچند بدیهی است دیگر اصولگرایان از طیفهای سنتی گرفته تا نوگراهای عملگرا هم در این چالش جبهه پایداری شریک هستند، اما سهم بزرگتر و اصلی را کسانی دارند که صابون عدالتخواهی را به تن خیلی از سیاسیون میزدند.
نقدهای پیشگفته در این یادداشت فقط مقدمهای است بر یک بحث طولانیتر؛ اینکه اساسا چگونه پروژههایی مانند «ایرانمال» ساخته میشوند؟ آیا همه «مال»ها برای سرمایهداران شخصی است یا دست برخی از بخشهای سیستم سیاسی کشور هم به این خطای استراتژیک آلوده شده است؟ تغییر «زیست اجتماعی» ایران توسط این «ابرپروژه»های بهظاهر اقتصادی چگونه قابل توجیه است؟ لطفا پس از ترک این «روزه سکوت» سیاسی برای جلوگیری از این فاجعه مبنایی فکری کنید.
دیدگاه تان را بنویسید