پوزیسیون را چه به اپوزیسیون؟
ماجرای حضورم در همایش وفاق را هم گفتم که تبدیل شد به جدال کلامی با اصلاحطلبان در نقد رادیکالیسم اصلاحات. آنجا به صراحت مقابل آقای پزشکیان گفته بودم که دولت پزشکیان نباید به دولت بنیصدر، دولت اول خاتمی و دولت دوم روحانی تبدیل شود و بعد از این حرفها، رئیسجمهور به بالای سن آمد و گفت که اهل تفاهم است نه دعوا. الان هم اعتقاد دارم که پروژه گورباچفسازی از پزشکیان روی دیگر پروژه بنیصدرسازی از اوست.

منطق جریان عقلانیت انقلابی نسبت به دولت چیست؟ اصلاح طلبان رادیکال میخواهند نقشی مانند نهضت آزادی برای خود ایجاد کنند چه کسانی پدرخوانده هستند؟
سعید آجورلو/ مدیر مسوول روزنامه صبح نو نوشت: مصاحبه با خبرگزاری دانشجو بیش از چیزی که فکر میکردم حاشیه، ادامه و بازتاب داشت. من قبل از این چند بار به «اسانان» رفته بودم و با فضای گفتوگوهای آن آشنا بودم. دو بار آخر یکی برای مناظره با جناب نمازی، عضو کارگزاران و آخرینبار هم در آستانه انتخابات دور دوم مجلس بهعنوان یک نامزد انتخاباتی. اینبار برای چهارشنبه ساعت 15 وعده کردیم. مدیر خبرگزاری، حسین آقای فرزندی است که انگیزه دارد و تحولات خوبی ایجاد کرده است. برنامه را هم آقا شایان دنیا دیده اجرا کرد که انصافا مسلط است. استودیوی مصاحبه هم تفاوت داشت با دفعه قبل. خیلی بزرگ و درست و حسابی بود.
نهضت آزادیسازی از خود
گفتوگو از بیانیه جبهه اصلاحات آغاز شد. اول درباره فرامتن این بیانیه صحبت کردم که بر اساس نوعی گذارطلبی نوشته شده بود. به این معنا که اصلاحطلبان به دنبال وارد کردن خود در معادلات بهعنوان نیروی سوم هستند و خود را رقیب اسلام سیاسی جمهوری اسلامی و اپوزیسیون سلطنتطلب میدانند. مانند مواجهه نهضت آزادی با نظام فعلی و نظام قبلی ژست میگیرند. کلیدواژه این گذارطلبی «پارادایم شیفت» است که به وضوح از سوی حسن روحانی با اجزایش بیان شد، اما اصلاحطلبان نه دعوتی از حسن روحانی داشتند و نه مردم اقبال چندانی به او دارند. اصلاحطلبان برای چنین طرحی متمرکز روی خاتمی هستند. آنجا به صراحت گفتم که جبهه اصلاحات، حزب خاتمی است و اگر ایشان سکوت کند یعنی این بیانیه را قبول دارد.
مصاحبه با بیش از چیزی که فکر میکردم حاشیه، ادامه و بازتاب داشت. من قبل از این چند بار به «اسانان» رفته بودم و با فضای گفتوگوهای آن آشنا بودم. دو بار آخر یکی برای مناظره با جناب نمازی، عضو کارگزاران و آخرینبار هم در آستانه انتخابات دور دوم مجلس بهعنوان یک نامزد انتخاباتی. اینبار برای چهارشنبه ساعت 15 وعده کردیم. مدیر خبرگزاری، حسین آقای فرزندی است که انگیزه دارد و تحولات خوبی ایجاد کرده است. برنامه را هم آقا شایان دنیا دیده اجرا کرد که انصافا مسلط است. استودیوی مصاحبه هم تفاوت داشت با دفعه قبل. خیلی بزرگ و درست و حسابی بود.
نهضت آزادیسازی از خود
گفتوگو از بیانیه جبهه اصلاحات آغاز شد. اول درباره فرامتن این بیانیه صحبت کردم که بر اساس نوعی گذارطلبی نوشته شده بود. به این معنا که اصلاحطلبان به دنبال وارد کردن خود در معادلات بهعنوان نیروی سوم هستند و خود را رقیب اسلام سیاسی جمهوری اسلامی و اپوزیسیون سلطنتطلب میدانند. مانند مواجهه نهضت آزادی با نظام فعلی و نظام قبلی ژست میگیرند.
کلیدواژه این گذارطلبی «پارادایم شیفت» است که به وضوح از سوی حسن روحانی با اجزایش بیان شد، اما اصلاحطلبان نه دعوتی از حسن روحانی داشتند و نه مردم اقبال چندانی به او دارند. اصلاحطلبان برای چنین طرحی متمرکز روی خاتمی هستند. آنجا به صراحت گفتم که جبهه اصلاحات، حزب خاتمی است و اگر ایشان سکوت کند یعنی این بیانیه را قبول دارد. تاکنون هم که سکوت کرده است. درعینحال بر این نکته تأکید کردم که آقای پزشکیان طرحی برای آینده نظام سیاسی ندارد و از این جهت باید تشکیلات و جریان و حزب خود را تأسیس کند و از رادیکالها فاصله بگیرد. توئیتی هم به همین مضمون منتشر کردم و آنجا گفتم حزب پزشکیان میتواند چپ میانه باشد و از رادیکالها فاصله بگیرد.
نمیخواهیم دولت را براندازی کنیم
آقای مسعود براتی که در دایره جناب سعید جلیلی تعریف میشود، کوت کرد و نوشت که قصد داشتم وفاق را نجات بدهم. عموما این جریان تلاش میکند صحنه سیاست را به دوقطبی جلیلی/ مخالفان جلیلی تبدیل کند تا فضا برای سال 1407 همچنان دوقطبی بماند و گرایشهای میانه امکان تنفس پیدا نکنند؛ چه در جناح راست چه در جناح چپ. قبل از این قرار بود در برنامه کنشگر با ایشان در همینباره گفتوگو کنم. همزمان شد با سفر به بیروت برای تشییع پیکر شهید نصرالله عزیز و فرصت نشد. به همین دلیل فرصت را مناسب دیدم که یک بیان صریح درباره منطق جریان «عقلانیت انقلابی» نسبت به دولت پزشکیان داشته باشم. در مصاحبه هم اشاره کرده بودم. خلاصهای از آنچه در برنامه دانشجو گفته بودم را توئیت کردم با این مضمون؛ ما در کمپین آقای پزشکیان نبودیم، در انتخابات شکست خوردیم، اما فردای انتخابات، انتخابات را تمام کردیم و راهبرد رهبری مبنی بر «موفقیت دولت، موفقیت همه ما است» را پی گرفتیم. فرق ما این است که به جای براندازی دولت به دنبال موفقیت رقیبمان رفتیم که کاری برای مردم انجام گیرد. وگرنه خود من نه به پزشکیان رأی دادم نه پستی در دولت گرفتم. الان هم نقد میکنیم هر جا که لازم باشد. در توئیت هم اشاره کردم به برنامه خیابان جمهوری. آنجا مفصل درباره دولت با حاج ناصر ایمانی و اکبر آقای نبوی حرف زدیم. آنجا گفته بودم که پزشکیان دو دولت دارد؛ دولت اول که دولتی سیاسی است و قصد تفاهم با حاکمیت و قوای مختلف دارد که از نظر آرامش فضا دستاوردهایی داشته و دولت دوم که مسئول اداره امور است و وجه کارآمدی دولت را باید نمایندگی کند. این دولت، ضعفهای زیادی دارد از جمله ضعف معاون اول، ضعف پاستور، عدم پاسخ به تضعیف نهاد دولت، پروژه نداشتن خیلی از وزرا. به بیان برخی جملات از جانب رئیسجمهور هم نقد کردم از جمله رگههای ضد تهران و گفتم که محبوبیت پزشکیان در یک سال گذشته نصف شده و شاید بیشتر از نصف و این برای اعتبار دولت خطرناک است.
ماجرای یلتسنسازی چه بود؟
ماجرای حضورم در همایش وفاق را هم گفتم که تبدیل شد به جدال کلامی با اصلاحطلبان در نقد رادیکالیسم اصلاحات. آنجا به صراحت مقابل آقای پزشکیان گفته بودم که دولت پزشکیان نباید به دولت بنیصدر، دولت اول خاتمی و دولت دوم روحانی تبدیل شود و بعد از این حرفها، رئیسجمهور به بالای سن آمد و گفت که اهل تفاهم است نه دعوا. الان هم اعتقاد دارم که پروژه گورباچفسازی از پزشکیان روی دیگر پروژه بنیصدرسازی از اوست. در این برنامه هم به صراحت گفتم که بیانیه جبهه اصلاحات روی دیگر طرح عدم کفایت پزشکیان است. واقعیت این است که اصلاحطلبان در همان دوران دوم خرداد میگفتند که خاتمی، گورباچف است و عبدالله نوری و مهاجرانی یلتسن. رهبری همان ایام تأکید کردند که نه ایران، شوروی است و نه خاتمی، گورباچف. در مصاحبه هم به همین دوران استناد کردم و گفتم اصلاحطلبان رادیکال چگونه به نظام جمهوری اسلامی نگاه میکردند و جالب آنکه همان مهاجرانی که قرار بود یلتسن شود، الان مدافع جدی نظام و ضد جبهه استکبار است.
چرا چپ میانه؟
نقد دیگری هم در توئیتر بیان شد که من چرا به عباس آخوندی میگویم «چپ» و چهطور علوم سیاسی درس میدهم. اولا که من اشارهای به عباس آخوندی نکردم و حلقه تاجزاده در جبهه اصلاحات را نقد کردم. تعبیر من روشن بود و قبلا هم توضیح داده بودم. مراد من از چپ، نه اقتصادی، بلکه بیشتر سیاسی است. نیروهای اصلاحطلب از این منظر که ادعای رفرمیستی دارند، چپ خوانده شدند و طبیعتا در کل، چپ ایرانی با چپ جهانی تفاوتهایی دارد. در جریان اصلاحات، از راغفر نهادگرا تا نیلی لیبرال وجود دارد یا از علویتبار سوسیال تا غنینژاد هایکی و نئولیبرال. بنابراین مراد از چپ عمدتا سیاسی است. در این جریان چپ، گروهی میانهتر هستند از عملگرایان تا روزنهگشایان و از این جهت پیشنهاد دادم تا پزشکیان به همراه این طیفها، چپ میانه را تبدیل به یک حزب کند.
در نقد متن جبهه اصلاحات هم به چند نکته اصلی اشاره کردم؛
1- کسانی که این بیانیه را نوشتند، سالها عهدهدار دولتها بودند و الان هم حامی دولت پزشکیان، بنابراین پوزیسیون را چه به ژست اپوزیسیون؟
2- چرا ایران را مسئول ترک تخاصم با آمریکا میدانید؟ مسأله اصلی در واشنگتن است.
3- چهطور درحالیکه همه تحریمها علیه ایران برقرار است، پیشنهاد تعلیق داوطلبانه غنیسازی میدهید؟ به فرض مذاکره احتمالی، با چه برگی مذاکره کنیم؟
4- چهطور با وجود نسلکشی نتانیاهو و ادعای اسرائیل بزرگ او، با پیشنهاد دودولتی به مقاومت ضربه میزنید؟
5- جهان عوض شده، چرا شما عوض نمیشوید؟
خیلی سریع مصاحبه روی کانال تلگرامی خبرگزاری دانشجو آمد و دیده شد. مخصوصا در اینستا که حسابی چرخید. بیشتر مخاطبان اظهار لطف کردند. از بزرگواریشان است. پوشش خبرگزاری هم حرفهای بود.
چرا قالیباف رئیسجمهور نشد؟
بخش دیگری از مصاحبه اما به جریان اصولگرایی مربوط میشد. آنجا هم سوالها صریح بود هم پاسخها. یعنی حداقل سعی کردم با کمترین ممیزی حرف بزنم. پرسیدند که لیست شانا، پدرخوانده داشت؟ من گفتم که اولا در شانا مصاحبه وجود داشت و آخر کار هم رأیگیری بود. شانا هم تجربه 98 و 1400 را داشته، اما بااینحال اصلاحات حتما در نهادهای ائتلافی لازم است، اما سوال من این است که فهرست مقابل شانا چگونه بسته شد؟ یک نفر این سوال را بپرسد و گفتم پدرخواندهها کسانی هستند که خواستند زیرآب مجلس انقلابی را بزنند. هدفشان این بود که قالیباف یا رأی نیاورد یا اینکه اگر رأی آورد، رئیس مجلس نشود. جدال را به درون خانواده انقلاب کشاندند. دو گزینه اصلی برای ریاست مجلس داشتند. یکی آقای نبویان بود که نپذیرفت. یک نفر دیگر هم بود که اسمش محفوظ است و در مصاحبه نگفتم.
درباره دلایل رئیسجمهور نشدن آقای قالیباف بحث شد که خیلی صریح، پاسخ دادم. گفتم هدف اول یک گروهی در اصولگرایان، پیروز نشدن قالیباف و هدف دومشان، پیروزی گزینه خودشان است. اشاره به حرفهای یک مقام ستاد سعید جلیلی که عضو دولت سیزدهم بود، کردم تا موضوع عینیتر شود. واقعیت این است که قالیباف در منتهیالیه جناح راست قرار ندارد و در میانه این جناح است. بنابراین شخصیت سیاسی قطبیساز ندارد و به همین دلیل چون انتخابات مقدماتی اصولگرایان در انتخابات نهایی ادغام میشود و وحدت اصل نبوده، بنابراین در فضای قطبی، اصلاحطلبان در سالهای 92 و 1403 با ایده رأی سلبی، قطب خود را با جلیلی میسازند و پیروز میشوند. در واقع هیچ انتخاباتی نبوده که قالیباف گزینه نهایی اصولگرایان باشد و در آن انتخابات ببازد.
سیاست بدون ائتلاف ممکن نیست
به وضوح اشاره کردم که شخصیت سیاسی جلیلی در محاسبات اصلاحات اثر دارد. بدین معنا که از قبل میدانند با او میتوان قطبیت و سپس رأی سلبی ایجاد کرد و ثانیا او چندان به ائتلاف اعتقاد ندارد. دیدم که در توئیتر به این بخش حمله کرده بودند. محتوای نقد این بود که چرا همه باید به نفع قالیباف کنار بروند و شما چنار هستید و از این حرفها. پاسخ من روشن است؛ چون سیاست بدون ائتلاف ممکن نیست. ائتلاف هم باید بر روی شخصیتی باشد که قطبیت کمتری میسازد. حالا اسمش را بگذارید چنار و فلان و بیستار... . مهم این است که حرف آن فرد که میگفت هدف اول رئیسجمهور نشدن قالیباف است، محقق شده است. قالیباف واقعا از لحاظ تجربه، تسلط و کفایت بهترین گزینه برای ریاستجمهوری است که این دوستان اجازه ندادند. حالا هم که با قطبیتسازی در روی کار آمدن پزشکیان نقش داشتهاند، به قالیباف میگویند؛ دولت را براندازی کن. البته به اینکه برخی انگها به جلیلی نامنصفانه است هم اشاره کردم، اما این هم یک واقعیت است که رفتارهای برخی هواداران ایشان در توئیتر با ادعای اخلاقی ایشان فاصله دارد و خیلی بیملاحظه
حرف میزنند.
پروژه سوپرانقلابیون، پدرخواندگی بدنه است
درباره سوپرانقلابیون به صراحت صحبت کردم. گفتم این افراد به دنبال حذف نهادهای واسط بین رهبری و جامعه هستند و نهادهای زیر نظر ایشان را زیر سوال میبرند. نهادهایی مانند بیت رهبری، شعام، فرماندهان نظامی و در نهایت میخواهند خودشان در نقش واسط قرار بگیرند و هر طور خواستند حرفها را ترجمه کنند. به وضوح گفتم که سخنان رهبری درباره مجلس انقلابی را تحریف کردند تا لیست خودشان رأی بیاورد. گفتم که در یک سال و نیم گذشته مخاطب تذکرات رهبری بودند.
بزرگترین ضربه این شبکه، تحریف اخلاق انقلابی است. ادعای این شبکه این است که بدنه انقلابی در اختیار آنهاست، اما واقعیت این است که بدنه شیفته و دلبسته رهبری و گفتمان انقلاب است، ولی این شبکه فعلا خود را در نقطهای قرار داده که ادعای تملک بدنه را دارد. جالب است کسانی که به طرف مقابل میگویند پدرخوانده، اکنون میخواهند پدرخوانده بدنه انقلابی باشند.
عقلانیت انقلابی؛ راهحل کشور
در پایان هم گفتم که راهحل کشور، عقلانیت انقلابی است که در مقابله با چپ و راست افراطی ترجمه میشود. کشور کار و کارآمدی میخواهد، نقشه اصلی باید اتکا به درون باشد. سیاست خارجی هم باید نقطه تکمیلکننده تحولات داخلی در نظام بانکداری، انرژی، شرکتهای نیمهدولتی و سیاستهای ارزی باشد نه نقطه آغازش. در آن راهحل باید جامعه را همراه داشت و اقناع کرد. همچنان معتقدم راهحل عقلانیت انقلابی علیه ایده هسته سخت و فروپاشی اجتماعی است.
دیدگاه تان را بنویسید