«حاج کاظم» زمانه ات را بشناس / هادی حجازی فر، قهرمان دهه ۹۰ سینمای ایران / استفاده از بازیگران تئاتر، عامل موفقیت فیلمهای مهدویان
حجازی فر تمام ویژگیهای یک قهرمان را در فیزیک بدنی، چهره، لحن و نگاهش دارد. مهمترین ویژگی یک قهرمان در اثر دراماتیک، هنجارشکنی و اقدام علیه قوانینی است که آن ها را برنمی تابد. قهرمان با افرادی که جامعه را مدیریت می کنند و برای آن خط مشی قرار می دهند، مقابله می کند.

سرویس فرهنگی فردا: یکی از ویژگیهای مهمترین کارگردانهای مولف تاریخ سینما، همکاری متعدد آنها با یک یا دو بازیگر برای نقش آفرینی اصلی در آثارشان است. در سینمای جهان، همکاری هیچکاک با جیمز استوارت، جان فورد با جان وین، سرجیو لئونه با کلینت ایستوود، بیلی وایلر با جک لمون و همچنین کوروساوا با توشیرو میفونه و در سینمای ایران، همکاری متعدد مسعود کیمیایی با بهروز وثوقی و ابراهیم حاتمی کیا با پرویز پرستویی را میتوان نمونههایی از این موضوع به حساب آورد. بسیاری از کارگردان ها، سوژه و قصه فیلم را بر اساس شخصیت بازیگر مورد نظرشان به نگارش در میآوردند و با توجه به ویژگیهای ظاهری، توانمندیهای فیزیکی و ذهنیت او، رویدادهای فیلم را طراحی میکنند. همکاری متعدد کارگردانهای مولف با یک بازیگر از چند جهت قابل بررسی است.
نخست اینکه تعامل با بازیگر همیشه یکی از مهمترین چالشهای کارگردان در مرحله تولید فیلم بوده و هست. بازیگران ویترین فیلم هستند، مخاطب با آنها و از زاویه دید آنها وارد قصه میشود و همذات پنداری مخاطب با آنها صورت میگیرد. به همین جهت تمام تلاشی که یک گروه فیلمسازی و در راس آن، یک کارگردان و فیلمنامه نویس انجام داده اند، میتواند با اجرای غلط یک بازیگر نابود شود. مخاطب سینما (چه عام و چه خاص) برای کارگردان مولف اهمیت قائل است و هر اثر او را در ادامه روند آثار قبلی میبیند. به همین دلیل مخاطبان انتظار دارند فضای حاکم بر فیلم و لحن فیلمساز با آثار قبلی اش متفاوت نباشد. به همین دلیل نیاز است تا کارگردان برای انتقال درست این مفاهیم از بازیگرانی استفاده کند که همراهی طولانی مدت آنها با او باعث انتقال مسئله اصلی فیلم به مخاطب شود. در مراحل ساخت یک فیلم سینمایی، به دلیل شرایط تولید، کارگردان مدت زمان اندکی فرصت دارد
تا با بازیگران و به خصوص بازیگر اصلی تعامل داشته باشد و از این رو لازم است تا زمان زیادی قبل از شروع مراحل تولید، با بازیگران تعامل کند. البته چندین سال است که کارگردانهایی در زمان پیش تولید، با استفاده از انجام تمارین تئاتری و دورخوانی، سعی در انتقال فضای ذهنی خود به بازیگران دارند. این روش البته در سینمای دنیا نامرسوم است، ولی کارگردانهای زیادی در ایران از این روش که اولین بار توسط اصغر فرهادی به کار گرفته شد، استفاده میکنند. توقع مخاطب از فیلمساز و بازیگر تا اندازهای فیلمساز را در یک وضعیت و محدوده فکری خاص قرار میدهد. بسیاری از فیلمسازان و بازیگران به همین دلیل در ورطه تکرار میافتند و به مرور تبدیل به کلیشه میشوند. اتفاقی که در حال حاضر برای بازیگری همچون پرویز پرستویی رخ داده است و همچنان شبیه به حاج کاظم در «آژانس شیشهای» بازی میکند. مسئله کلیشه سازی در سینما البته همیشه امری منفی نیست. بسیاری از قهرمانهای آثار سینمایی از الگوهای تکراری استفاده کردند و همیشه برای تماشاچی جذاب بودند. یکی از بهترین نمونههای این دست بازیگران، جان وین در فیلمهای فورد بود که حتی در آثار کارگردانهای دیگر
نیز همان شمایل و کاراکتر را تکرار می کرد.
در تعامل کارگردان با بازیگر، بازیگران موظف به تطبیق فضای ذهنی خود با کارگردان و روح حاکم بر اثر آنها هستند. بازیگری که بتواند خودش را همچون موم در دستان کارگردان قرار دهد و مطابق با شخصیت پردازی فیلمنامه نویس، نقش را اجرا کند، بازیگر مورد علاقه تمامی فیلمسازان است. این روحیه بیش از همه در بین بازیگران با سابقه تئاتری وجود دارد. بازیگرانی که در کارنامه خود سابقه فعالیت در تئاتر را دارند، به دلیل خوانش متون نمایشی مختلف و تمرین با کارگردان ها و بازیگران متعدد، حتی اگر چهره جذاب یا بیان مناسبی نداشته باشند، دارای روحیه همکاری فوق العادهای هستند. یک بازیگر تئاتر، برای اجرای یک نمایش، به طور معمول ۳ تا ۴ ماه از زندگی خود را روزانه با یک گروه میگذراند و به همین علت به خوبی میتواند خود را با محیط پیرامون و شرایط جدید تطبیق دهد. در دو دهه اخیر، مهمترین بازیگران سینمای ایران، بازیگرانی بودند که از تئاتر وارد سینما
شدند و مهمترین دلیل آن هم شرایطی بوده که در آن به تمرین و اجرای نقشهای متعدد پرداختند.
محمدحسین مهدویان که در بین کارگردانهای هم سن و سال خود، مهمترین در سینمای ایران محسوب میشود، به درستی با درک چنین موضوعی در کنار ابراهیم امینی، گروه بازیگرانش را در سه فیلمی که تاکنون ساخته، مشخص کرده است. مهدویان در «آخرین روزهای زمستان» برای نقش حسن باقری و در «ایستاده در غبار»، برای اجرای نقش احمد متوسلیان، به بازیگرانی شبیه با آن ها احتیاج داشت، اما اشتباه بسیاری از کارگردانهای دیگر را تکرار نکرد و با جست و جوی فراوان، سرانجام بازیگرانی را انتخاب کرد که علاوه بر وجود شباهتهایی ظاهری با نقش، سابقه بازیگری آن ها در تئاتر در کارنامه کاریشان خودنمایی میکرد. مهدی زمین پرداز و هادی حجازی فر بعد از سالها فعالیت در تئاتر با حضور در نقشهای اصلی این دو اثر چشم همه را به پرده سینما خیره کردند. هادی حجازی فر که در کارنامه کاری اش هم فعالیت در نمایشهای عروسکی و هم نمایش صحنهای به چشم میخورد، به مرور تبدیل به
بازیگر اصلی و قهرمان آثار مهدویان شده است.
حجازی فر تمام ویژگیهای یک قهرمان را در فیزیک بدنی، چهره، لحن و نگاهش دارد. مهمترین ویژگی یک قهرمان در اثر دراماتیک، هنجارشکنی و اقدام علیه قوانینی است که آن ها را برنمی تابد. قهرمان با افرادی که جامعه را مدیریت می کنند و برای آن خط مشی قرار می دهند، مقابله می کند. تمامی این ویژگی ها که از نیمه دهه ۷۰ در بازیگری چون پرویز پرستویی خودنمایی کرد و در دهه بعدی در حمید فرخ نژاد نیز ادامه پیدا کرد، حالا در هادی حجازی فر بروز پیدا کرده است. موضع جدی و قاطع حجازی فر که حتی گاهی باعث خلق لحظاتی کمیک میشود، او را در نقش یک قهرمان با گرایشاتی سنتی و مذهبی در دنیایی معاصر با قوانین جدید و مدرن، تثبیت کرده است. مردی که هنجارهای جامعه مدرن را برنمی تابد و علیه وضعیت موجود قیام میکند. در انتخاب مسیرش جدی است و هیچ عاملی نمیتواند مانع او شود: تمامی ویژگیهایی که در قهرمان فیلم آخر مهدویان (لاتاری) وجود دارد؛ مردی با قدی کشیده و اندامی تکیده که سالها برای دفاع از سرزمینش جنگیده و حالا با دست خالی در کنار برجهای بزرگ دوبی انتظار میکشد تا فرصتی برای اقدام علیه حاکمان قوانین دنیای مدرن پیدا کند. مردی که از ابراز عقاید سنتی اش صرف نظر نمیکند و حق را بر مصلحت ترجیح نمیدهد. حالا که هم مهدویان و هم حجازی فر در سینمای ایران تثبیت شده اند، به نظر میرسد سینمای ایران از بازیگری برخوردار شده است که میتواند قهرمان جامعه ایران در جهان مدرن باشد.
دیدگاه تان را بنویسید