همواره اصل اجتهاد، روشي اساسي و مهم در مكتب اصولي بوده است، بهطوريكه ويژگي و خصيصة اصلي اين مكتب به شمار ميرفته است؛ اما در سالهاي اخير، اجتهاد در مكتب اصولي با چالشهاي فراواني روبهرو شده است. علاوه بر آنكه دايره و قلمرو شموليت آن را به احكام محدود کردهاند و از آن نيز به احكام فردي و عبادي تقليل يافته، اجتهاد امري تقليدي نيز شده است. اجتهاد محدودي كه بعضاً صورت ميگيرد، تقليد شاگرد از استاد است، به همين علت است كه عرصههاي فقه اجتماعي و سياسي توسعه نمييابند و يا بسياري از پرسشها و سؤالات آنها بيپاسخ ميمانند. حضرت امام خميني (ره) در اين خصوص، اجتهاد در موضوعات سياسي را ضروري دانسته و ميفرمايند: «براي مردم و جوانان و حتي عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد: من در مسائل سياسي اظهارنظر نميكنم» 1 در فقه نيز، فقه سياسيات و اجتماعيات ـ كه مورد ابتلاي مردم و ميدان اصلي ظهور مسائل مستحدث و نيازمند اجتهاد و ابداع است ـ متروك مانده است. در فقه فردي نيز راه طي شده پيموده ميشود؛ و اين همان انعطال و انسداد اجتهاد است. 2 آسيب دیگری که دامن اجتهاد را گرفته است اجتهاد در حوادث سابقه است. این آسیب
تا اندازهاي به آسيب اجتهاد تقليدي شباهت دارد، اما از جهتي نيز متفاوت است و آن اينكه در صورت اول، اجتهاد، اقدامي تقليدي است؛ اما در نوع دوم، آسيب اجتهاد به علت تقليدي بودن آن نيست، بلكه به علت معطوف بودن به امور سابقه است. به عبارت ديگر ممكن است اجتهاد صورت گرفته باشد، اما از آن نظر كه به امور سابقه ميپردازد، در جهت كارآمدي فقه سياسي نميتواند تأثيرگذار باشد. اجتهادي از تمام ابعاد، اجتهاد صحيح خوانده ميشود كه حوادث واقعه را مورد نظر قرار دهد. حضرت امام خميني (ره) دراينخصوص به تفسير «حوادث واقعه» ميپردازند كه توجه به آن ميتواند راهگشا باشد: «حوادث واقعه چه چيز است؟ حادثهها همين حوادث سياسي است. حالا احكام جزء «حوادث» نيست. «و اما الحوادثالواقعه» رجوع كنيد به فقها، حوادث همين سياستهاست. اين «حادثهها» عبارت از اينهايي است كه كه براي ملتها پيش ميآيد. اين است كه بايد مراجعه كنيد به كسان ديگري كه در رأس مثلاً هستند. و الا مسئله گفتن و احكام شرعي جزء حوادث نيست. يك چيزهايي است كه بوده است». 3 از همين ديدگاه است كه برخي از مجتهدان اصولي، حتي عمل برخي از عالمان اصولي را نيز مورد انتقاد قرار دادهاند و
مدعي شدهاند كه فتوا و عمل اين عالمان با عالمان اخباري تفاوتي ندارد؛ چون اجتهادشان در حوادث واقعه نيست، بلكه تمام تلاششان اجتهاد در حوادث سابقه است، درحاليكه اين مسائل تخصصاً از قلمرو اجتهاد خارج ميباشد. اصل اجتهاد، يكي از پايههاي اصلي فقه سياسي شيعه است و جايگاهي اساسي در مكتب اصولي دارد.4 در صورت احياي اجتهاد صحيح، بسياري از موانع و نواقص فقه سياسي رفع ميگردد؛ زيرا با اجتهاد است كه ميتوان در جهت جاودانگي و خاتميت دين اسلام گام برداشت.
اجتهاد كارآمد و فقه روزآمد عبارت است از: فهم خردمندانة متون ديني در بستر شرايط زماني و مكاني؛ به تعبير ديگر، تفقه يعني «فهم وحي و سنت» به علاوه «خردورزي» به اضافة «زمانآگاهي». آنگاه كه نصوص ديني به ساحت خرد و زمانآگاهي عرضه شود، اجتهاد روي ميدهد؛ زيرا آنگاه كه عقل پا به عرصة دينفهمي مينهد، كارآمدي دين تضمين ميشود و وقتي زمانآگاهي وارد فهم دين ميشود، روزآمدي آموزههاي ديني تأمين ميگردد. اصولاً اگر خردورزي و زمانآگاهي را در مقام فهم و تطبيق دين لحاظ نكنيم، اجتهاد و تفقه معنا نخواهد داشت، و حذف اين دو عنصر در مقام فهم دين، برابر است با تحجر و تجمد؛ تحميل اين دو عنصر بر متن ديني نيز برابر است با التقاط و تجدد.5
1 - روحالله موسوي خميني، صحيفة نور ، تهران: سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، 1368، ج21، ص98.
2 -علي اكبر رشاد، دينپژوهي معاصر ، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ دوم، 1384، ص59.
3- روحالله موسوي خميني، پيشين، ج8، ص186.
4- محمدصادق الجعفري، تاريخ الفقه و الاجتهاد من و جهة النظر الشیعه، قم: کنگرة بزرگداشت دويستمين سالگرد شيخ اعظم انصاري، 1373، ص5.
5- علياکبر رشاد، پيشين، ص53.
دیدگاه تان را بنویسید