شهر: يكي از موضوعاتي كه در اين چند سال به سينما وارد شده، مسأله قصاص و مذموم مطرح شدن آن از سوي فيلمسازان است. اين درحاليست كه «قصاص» بخشي از حقوق شهروندي مسلمانان است و اگر اين حق شهروندي با توجه به قوانين تبيين شده اجرا نشود، جامعه به آنارشي دچار مي شود. در اين رابطه ميتوان به آيات متعددي اشاره داشت که گوياي ماهيت اين حکم و ابعاد آن است. اما آنچه در فيلمهاي اخير ساخته شده در ايران ملاحظه ميشود، اعتراض به اجراي قصاص است و تلاش دارند در هر صورت با اين حكم به مسامحه رفتار شود و آن را كنار بگذارند. اين فيلمها تقابلي بين حسن و قبح در شريعت و حسن و قبح ميان مردم را بيان ميكنند كه اين دو ملازمهاي با هم ندارند. در اين توليدات ميخواهند قاتل بخشيده شود و نبخشيدن را قبيح ميکنند. اين درحاليست كه در اسلام دست افراد را براي اجراي حكم قصاص باز گذاشته شده است؛ البته يك احسني هم وجود دارد و آن عفو است. × هنر هفتم ايراني عليه قصاص! از فيلمهايي كه در اين چند سال به «قصاص» پرداخته و آن را مذموم دانسته اند، مي توان به «ميخواهم زنده بمانم» ايرج قادري، «انتهاي خيابان هشتم» عليرضا اميني، «شهر زيبا» اصغر فرهادي،
«سوت پايان» نيكي كريمي»، «من مادر هستم» فريدون جيراني و ... اشاره كرد. در جشنواره امسال هم فيلمهاي «دهليز» بهروز شعيبي و «هيس» پوران درخشنده در رابطه با همين موضوع اكران شدند. در واقع موضوع قصاص و قتل بارها دستمايه فيلمهاي مختلفي شده و شايد شناختهشدهترينش «ميخواهم زنده بمانم» ايرج قادري باشد. در «من مادر هستم» فيلم از زاويه قاتل روايت ميشود. اين شيوه روايت باعث ميشود مخاطب با قاتل همذاتپنداري كند. در نهايت، كاملا قصاص را به نوعي مذموم قلمداد ميكند. × روايتي جديد از قصاص در دهليز در فيلم «دهليز» هم كه ساخته جديدي است، اين موضوع به نقد كشيده ميشود؛ البته خيلي به مباحث حقوقي وارد نميشود و درستي و نادرستي قوانين را مورد توجه قرار نميدهد. بلكه با همه حقي كه وليدم مقتول براي قصاص شدن قاتل دارند، اين فيلم خانواده قاتل را محق ميداند كه بخشيده شدن را پيگيري كند. در اين ميان، در صورت نبخشيدن قاتل، تبعاتي كه ممكن است براي جامعه و افراد به وجود آيد را به تصوير ميكشد. «دهليز» ميگويد اگر ببخشيد بهتر است و از خسارتهايي در جامعه جلوگيري ميكند. در اين فيلم اتفاق رخ داده بين قاتل و مقتول بسيار متفاوت از
ساير فيلم هايي است كه به آن اشاره شد. در فيلم به غيرعمد بودن قتل و اتفاقي بودن نيز اشاره دارد. البته قاتل شخص خلافكاري نيست كه تكرار در رفتارهاي او پيشبيني شود تا در اين ميان خطرات آتي هم براي جامعه وجود داشته باشد. در واقع ميتوان گفت فيلم «دهليز» واقعبينتر نسبت به اين موضوع نگاه كرده است. × سينمايي ناآشنا با بايسته هاي ديني در نهايت ميتوان گفت قصاص موضوعي است كه در اسلام آن را حق شرعي افراد جامعه دانسته و آن را بر اساس قوانين شرعي هم اجرا ميكند. البته در دين مبين اسلام آمده بهتر است كه ببخشيد و لذتي كه در عفو وجود دارد، در انتقام نيست؛ حال در فيلمهايي كه در سالهاي اخير ساخته ميشود اين موضوع را نفي يا نقد ميكند. با توجه به اين موضوعات آيا بهتر نيست كه فيلمسازان با مطالعه بيشتر قوانين شرعي و مدني در پرداختن به اين قبيل موضوعات صلاح عمومي و آتي جامعه را در نظر بگيرند؛ نه اينكه بر اساس احساس و موردي به قضايا بپردازند و كليت قوانين را زير سوال ببرند؟ همين نا آشنايي موجب مي شود تا با جهل خود، زمينه ساز انحراف جامعه از واقعيت را فراهم کنند که در مواردي چنين نيز بوده است. شايد بتوان دهليز را آغاز
نگاهي واقع بينانه و علمي سينماي ايران نسبت به قوانين و حدود شرع دانست؛ البته، شايد!
دیدگاه تان را بنویسید